زن و سیاست
آرین زانا
یکی از مهمترین مفاهیمی که میبایست دیگرباره آنرا بازتعریف نمود،سیاست است. قبل از اینکه سیاست تحت سیطره مرد اقتدارگر درآید و به مثابه عملی مردانه تعبیرگردد،به عنوان هنر خودمدیریتی جامعه قلمداد می گردید.
زن که به شکلی کاملا طبیعی از سوی جامعه اخلاقی و سیاسی برای مدیریت آن جامعه انتخاب میگردید نه برای بسط اقتدار که به منظور معنا بخشی به آزادی بود.
آنچه جای شگفتی است این که در ادبیات سیاسی امروزه از سیاست نه به عنوان یک هنر که به نام علمی که مختص به قشر قدرتمدار است ، نام برده می شود و اینکه این علم تنها در باره مسائل مرتبط با حکومت بحث می کند.
با این تعریف و واقف بودن براینکه حاکمیت مرد اقتدارگر که مدیریت جمعی را از بین برده و مدیریت دولتی را جایگزین آن نمود در تعریف سیاست نیز انحراف بوجود آورد.
ماکیاولی دانشمند ایتالیایی سیاست را هر نوع تلاش،حیله،نیرنگ وفریب برای دستیابی به قدرت می داند.
پل ژانت فیلسوف و محقق فرانسوی سیاست را بخشی از علوم اجتماعی میداند که در باره بنیادها و اصول حکومت بحث می کند.
کایتانوموسکا سیاست را حکومت بر انسانها میداند.
و بسیاری تعاریف دیگر که در این بحث نمی گنجد،اما تعریفی که رهبر عبدالله اوجالان از سیاست مینمایند با تمامی تعاریف لیبرالیستی مذکور متفاوت است: «سیاست حوزه آزادی جامعه وعرصه آفرینشی است که در آن پیشرفت وتوسعه از طریق معنا و اراده پدید می آید.اساساَ سیاست, کنش آزادی, یکسانی و دموکراتیکشدنی است که جامعهی اخلاقی و سیاسی تحت هر شرایطی این کیفیت و یا هستییابی را تحقق بخشد. در سرشت سیاست, آزادی نهان است. جوامع و مللی که سیاسی شوند, جوامع و مللیاند که آزاد میگردند.»
جامعه سیاسی جامعه ای است که همه افراد آن چه زن چه مرد فارغ از هرگونه تفاوت در امور مربوط به جامعه سهیم باشند و هویت و هستی شان در آن رشد یافته و محافظت گردد.
در سیاست اقتدارگرا جایی برای زن تعریف نشده و به حکم اینکه حکومت و اقتدار کاری است مردانه و زن در آن جایی ندارد زن را از صحنه سیاسی دور گردانیده اند.این در حالی است که هیچ کس به اندازه زن در امور مرتبط با جامعه آگاهی و لیاقت ندارد.
اما امروزه آنچه می بینیم این است که بیگانگی عمیقی نسبت به سیاست در دو قشر مهم جامعه یعنی زنان و جوانان ایجاد گردیده در حالی که آنکه بیش از سایر اقشار دیگر باید در این حوزه نقش آفرینی نماید زنان و جوانان می باشند.
تحقیر وبی ارزش دانستن زن از سوی سیستم مرد اقتدارگر و سلب همه فرصتهای مشارکت سیاسی زنان موجب گردیده که زن نتواند آنگونه که باید در امور سیاسی جای بگیرد و حتی باور کند که سیاست کار زن نیست.
سیاست به معنی هنر خودمدیریتی جامعه می باشد و چه کسی بهتر از زن نبض جامعه را دانسته و به منافع جامعه آشنا میباشد!؟
زنی که سازنده جامعه نوسنگی بوده و به حکم اتوریته ی مشروعی که از جانب جامعه به وی سپرده می شد در همه امور مدیریتی جامعه اظهارنظر و مشارکت میکرد ، با گذار به دوران اقتدارگری مرد، به گوشه ای رانده شد وبر دهانش مهر زدند و هرآنچه را که مربوط به او بود از وی ربودند.
با زحمات و مبارزات زنان از خودگذشته ای که این وضعیت حقارت را نپذیزفته و در مقابل این بیدادی سرخم نکردند،امروزه در بعضی نقاط دنیا شاهد نقش آفرینی زنانی هرچند معدود در عرصه سیاست هستیم،لیکن آنچه جای تأمل دارد این است که سیستم مردسالار حاکم می خواهد با ترفندهای مکارانه خود سیاستهای مورد قبول خود را بوسیله این زنان در جامعه پیاده کند. در واقع میتوان گفت که این زنان در حقیقت ذهنیت مردانه ای هستند با پوششی زنانه.
با ظهور جنبش آزادی خواهی کردستان زن کرد بیش از همه فرصت ابراز عقیده و مشارکت سیاسی یافت و توانست به دنیا اثبات کند که زنان پیشاهنگان ایجاد جامعه سیاسی و اخلاقی هستند.
همچنان که می بینیم زنانی که در جامعه فئودالی کردستان حتی حق اظهارنظر در باره کوچکترین چیزها را نداشتند،امروزه در عرصه سیاست گوی سبقت را از مردان ربوده اند، البته که این وضعیت به آسانی به دست نیامده و زنان با جسارتی در این راه بیباکانه جان خود را پیشکش کردند.
این مشارکت چشمگیر زنان کرد وبویژه شرق کردستان در سیاست نه تنها برای زنان کرد بلکه سرمشقی است برای زنان دیگر ملتهای ایران تا سیاست را با معنای واقعی اش آشتی داده و رنگ مردانه آن را تغییر دهند و قدم در راه دمکراتیزه کردن ایران بگذارند، چون همچنان که رهبر آپو نیز میگوید : جوامع و مللی که سیاسی شوند, جوامع و مللیاند که آزاد میگردند.