با شعار “ژن ژیان آزادی” به سوی انقلاب زنان*

بخش دوم

پیش‌­بینی رهبر آپو در اواخر سده‌­ی بیستم این بود که سده‌­ی 21، سده­‌ی انقلاب­‌های زنان خواهد بود و این موضوع را از حیث اجتماعی و تاریخی در آنالیزهای خود بیان نموده است. «پایان یافتن فشارهای صرف طبقاتی و استثمار، همچنین گذار ملت­های تحت ستم از استثمارگری… سبب ایجاد ابعاد نوینی در مسائل آزادی­خواهی گشته و نشان داده که زنان به عنوان تحت ستم‌ترین قشر در صحنه ظاهر خواهد شد.»1 اگر مسئله‌­ی آزادی زنان به عنوان “بنیان تمامی مسائل” و ریشه­‌ی اصلی اشکال ستم و استثمار به این سطح آمده،  به معنای شکل­‌گیری شرایط تاریخی و انقلابی رادیکال از نظر مبارزه برای آزادی و برابری است. ویژگی اصلی که مبارزات آزادی زنان را از سایر جنبش‌های ضدنظام متمایز می­کند، قابلیت گنجاندن و ادغام همه­‌ی مبارزات اجتماعی (زیست‌­محیطی، دموکراسی، صلح، کار و استقلال) را دارد. مبارزات ضداستعماری و طبقاتی در دویست سال گذشته به اندازه­‌ی مبارزات زنان، تاثیرگذار نبوده است. از دیدگاه رهبر آپو «مسئله‌ی زن مهم‌تر از واقعیت طبقه و ملت است و هم از حیث تاریخی و هم اجتماعی جامع­‌تر می‌باشد… همان‌گونه که سده­‌ی 19، سده­‌ی احزاب بورژوایی و سده‌ی 20، سده­‌ی احزاب کارگری بوده، سده­‌ی 21 نیز دوران احزاب و مبارزات مبتنی بر آزادی زنان خواهد بود.»2

بدون تردید مسائل ناشی از نظم مدرنیته­‌ی سرمایه‌­داری و تعمیق تضادهای انباشته شده از سوی تمدن دولتی که به مرز فروپاشی اجتماعی رسیده است، به صورت دیالکتیکی منجر به افزایش مقاومت، مبارزه و سازماندهی در برابر ‌آن نیز می­‌گردد.  ساختارهای اجتماعی‌ای که هزاران سال موجودیت خود را در برابر تمدن حفظ کرده­‌اند، با توسعه­ی سرمایه‌­داری به عنوان نیروهای ضدسیستمی مقاومت و مبارزه در برابر نظم موجود را بر عهده می­‌گیرند. مفهوم “ضدسیستمی” اغلب برای بیان جنبش مردمی که با انقلاب فرانسه شکل گرفت، جنبش­‌های کارگری پس از آن، مبارزات آزادی‌­بخش ملی، جبهه­‌های ضدفاشیسم و مبارزات آزادی زنان به کار می­‌رود. بر مبنای انتقادات انقلاب جوانان در سال­‌های 1968 به لیبرالیسم و چپ آن دوران، مبارزه ضدسیستمی با ایده­ و سازماندهی­‌های جدیدی تنوع و دامنه­‌ی بیشتری می‌­یابد. امروزه جنبش­‌های فمینیسم و آزادی زنان، جنبش‌های اکولوژیک، آنارشیستی و جنبش­‌های ارتقا داده شده توسط گروه­‌های مذهبی-فرهنگی و اتنیکی و پست­‌مدرنیست­‌ها سعی در ایجاد آلترناتیوهایی برای نظم موجود بوده و در حیطه‌­ی نیروی‌های ضدسیستمی قرار دارند.

مبارزه بر مبنای وجود هویت‌های مختلف و در جبهه‌های بسیاری علیه بحران­‌های اکولوژیک ایجاد شده از سوی سرمایه­‌داری، بحران‌های اقتصادی، زن­‌کُشی، اعمال فاشیستی، جنگ و میلیتاریسم و سیاست­‌های یکسان­‌سازی جامعه از سوی دولت-ملت­‌ها در سال‌های گذشته افزایش یافته و پیشاهنگی و رهبری زنان در این مبارزات و شیوه‌های مقاومت آنان در برابر نظم حاکم برجسته­‌تر شده است. جنبش آزادی  زنان کُرد در شمال (باکور) کردستان  و ترکیه یکی از فعال‌­ترین و تاثیرگذارترین نیروهای ضدسیستمی در برابر رژیم فاشیستی ترکیه است. علی­رغم فشار، کشتار و دستگیری­‌های گسترده مقاومت زنان همچنان در زندان‌ها، کوهستان­‌ها و شهرها ادامه دارد و نقش تعیین‌کننده‌ای دارند. از دیگر سو نقش زنان در تمامی تظاهرات و اعتصابات علیه سیاست­‌های تخریب طبیعت، زن­‌کُشی و هجمه­‌ها بر اقشار و نیروهای چپ-سوسیالیست و دموکرات برجسته است.

مقاومت کم‌­نظیری که به رهبری زنان در خاورمیانه شکل گرفت و ادامه دارد؛ جغرافیایی که کانون جنگ جهانی سوم، شکست داعش و انقلاب روژآوا به عنوان سیستمی آلترناتیو در برابر سیستم دولتی است، اثباتی بر نیرومند بودن این مقاومت و جنبش است. این جنبش الهام‌بخش است و مورد حمایت جهانی و به ویژه جنبش‌های اکولوژیکی، فمینیستی و دموکراسی­‌خواه ضدسیستمی قرار گرفت. جنبش زنان با آغاز مقاومت تاریخی کوبانی و به دنبال آن مشارکت گسترده‌ی مردم در مقاومت و اقدام گسترده در چارچوب دفاع مشروع در برابر اشغال­ عفرین، سرکانی و گرسپی توسط رژیم اشغالگر ترکیه، بیشتر مورد استقبال و حمایت جهانیان قرار گرفت. علاوه بر پیشاهنگی زنان در جنگ بر مبنای دفاع مشروع و مبارزات مردمی در مراحل پس از آن نیز نقش مهمی در برساخت سیستم جدید در چارچوب کنفدرالیسم دموکراتیک ایفا کردند. مبارزان ی.پ.ژ (یگان­‌های دفاع زنان) که به نماد مقاومت در خاورمیانه بدل شدند در عرصه‌های هنری نیز بسیار تاثیرگذار بودند.

ارتقای مبارزات آزادی زنان در کردستان طی سی سال که با انقلاب روژآوا برجسته شد و با خیزش­‌های “ژن ژیان آزادی” در روژهلات کردستان و ایران به اوج خود رسید. خیزش “ژن ژیان آزادی” تاثیرات جهان­‌شمولی دربرداشت و اهمیت و نیروی تعیین­‌کنندگی زنان را بار دیگر بر همگان ثابت کرد. این خیزش که با قتل ژینا امینی دختر کُرد جوان سقزی توسط پلیس اخلاق در تهران آغاز شد در مدتی کوتاه سراسر ایران را دربرگرفت. گرچه این خیزش باشکوه و گسترش آن در ایران و شرق کردستان تصادفی نیست. با نظری بر تاریخ ایران و شرق کردستان خواهیم دید که زنان در دوره‌های تحولات مهم اجتماعی و انقلابی نقش تعیین­‌کننده‌ای داشته‌اند. با وجود سرکوب و فشار مضاعفی که همواره از سوی رژیم ایران بر زنان اعمال می‌­شود، نیروی فرهنگ زنان همواره در جامعه مشهود بوده است. این خیزش‌ها نشان داد که هر تغییر، تحول و انقلاب اجتماعی در خاورمیانه به رهبری زنان صورت خواهد گرفت.

در آغاز قرن بیستم جنبش متشکل از شوراهای زنان که تحت عنوان انجمن زنان در ایران سازماندهی شد، دستاوردهای مهمی در راستای حقوق زنان کسب کردند. تاسیس انجمن زنان در سال 1943 جهت کسب حقوق سیاسی زنان نقش مهمی ایفا نمود و در نهایت در سال 1963 به حق رای دست یافتند. با وقوع انقلاب اسلامی در سال 1979 ضربات سنگینی به مبارزات و دستاوردهای مبارزات زنان و حقوق آنان وارد شد. در طول حاکمیت این رژیم زنان همواره تحت خشونت و سرکوب دولتی قرار گرفته‌اند.

گشت ارشاد یکی از نهادهای سرکوب دولتی علیه زنان است که دختران و زنان جوان را بهانه­‌ی کم­‌حجابی مورد خشونت و حتی دستگیری و بازداشت قرار می‌­دهد. ژینا امینی یکی از قربانیان این نوع برخورد وحشیانه با زنان است. ژینا در 22 شهریور 1401 به بهانه­‌ی عدم رعایت حجاب اجباری بازداشت و مورد شکنجه­ قرار گرفت که در نهایت منجر به مرگ او شد. در روزهای پیش از این جنایت، زن کُرد دیگری به نام شلر رسولی برای فرار از مردی که قصد تجاوز به او را داشته، با پرتاب کردن خود از پنجره­‌ی منزلش جان خود را از دست داد. تظاهرات و خشمی که از این اقدام آغاز شد با مرگ ژینا به یک خیزش سراسری تبدیل شد. در این خیزش تمامی ملت­ها و اقشار جامعه از کرد، آذری، بلوچ و عرب و زنان، جوانان و سالخوردگان شرکت کردند و ماه­ها به طول انجامید. “ژن ژیان آزادی” شعار اصلی این خیزش­ها بود. این خیزش به سرعت بسیاری از نقاط ایران و شرق کردستان را دربرگرفت و به خیزشی جهانی تبدیل شد. در خارج از ایران نیز در حمایت از این خیزش تظاهرات گسترده­‌ای برپا شد و زنان بسیاری با بریدن موهای خود، سوزاندن روسری‌ها و سر دادن شعار “ژن ژیان آزادی” از مبارزات زنان و مردم ایران و شرق کردستان حمایت کردند. در این خیزش انقلابی جوانان بسیاری از سوی رژیم کشته شده و هزاران نفر دستگیر، بازداشت و شکنجه شدند که همچنان شاهد ادامه­‌ی اعدام و صدور احکام سنگین برای کسانی هستیم که در این خیزش شرکت داشته­‌اند.

با نگاهی بر مبارزات زنان در سطح جهان خواهیم دید که سده­‌ی 21 در واقع صحنه­‌ی مقاومت و مبارزات زنان است و ما شاهد نشانه­‌هایی از یک انقلاب اجتماعی با تمرکز حول آزادی زنان هستیم. در حال حاضر در بسیاری از نقاط جهان شاهد خیزش و تقابل میان نیروهای ضدسیستم و دمکراسی­‌خواه که خواهان صلح و احترام به حقوق بشر و رژیم­‌های دیکتاتوری و محافظه­‌کار هستیم. در کشورهایی همچون برزیل، آمریکا، فرانسه، مصر، لبنان، ترکیه و کردستان زنان نیروی محرکه­‌ی اصلی آغاز اعتراضات بودند. یکی از نمونه‌­های بارز آن مقاومت پارک گِزی (Gezi) در ترکیه بود که زنان و جنبش­‌های چپ سوسیالیستی، اکولوژیکی، گروه‌­ها و ملت­‌های تحت ستم علیه رژیم دیکتاتوری ترکیه را گردهم آورد. در تاریکی و ستمی که محصول دولت دیکتاتوری اردوغان است، زنان بیشترین اقدامات در برابر آن را انجام دادند.

در جریان جنبش­‌های مردمی در سال 2011 که به “بهار عربی” نام گرفت حضور و کنش­‌مندی زنان در بیش از سیزده کشور عربی قابل توجه و تاثیرگذار بود. زنان رهبری تظاهراتی را بر عهده گرفتند که به دیکتاتوری سی ساله در سودان پایان داد. از سوی دیگر در کشور هند نیز در ابتدای ماه ژانویه‌ی 2019، پنج میلیون زن با تشکیل یک زنجیره­‌ی انسانی در ایالت کرالا در جنوب این کشور خواستار برابری جنسیتی شدند. هزاران نفر از زنان کارمند بخش بهداشت و درمان در شهر بنگلور در راستای کسب حقوق خود در زندگی شغلی تظاهرات بزرگی برپا کردند. کارزار اجتماعی موسوم به “چهارشنبه‌های سفید” در سال 2017 که در واقع تداوم مبارزات و کارزارهای ‌نان در رابطه با تحمیل حجاب اجباری بود، اقدام مهمی جهت مخالفت زنان با قانون حجاب اجباری محسوب می‌­شود. زنان عربستان نیز از طریق کارزارهایی که آغار کردند حق طلاق، دریافت گذرنامه، حضانت فرزندان و رانندگی  را کسب کردند. زنان لبنانی یکی از نیروهای اصلی در اعتراض به اخذ مالیات اضافه در این کشور بودند.

در بیستم ژانویه‌­ی 2017، هنگام مراسم تحلیف دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا زنان در برابر سخنان نژادپرستانه و زن­‌ستیزانه‌­ی او یک تظاهرات گسترده­‌ی یک روزه برگزار کردند. علاوه بر این مجسمه­‌های کسانی که نقش مهمی در تجارت برده و استعمارگری داشتند از سوی معترضین تخریب شدند. در میان سال­‌های 2019 و 2023 زنان برزیلی علیه رئیس جمهور این کشور، ژائیر بولسونارو به علت استفاده از سخنان جنسیت­‌گرایانه و نژادپرستانه در مورد زنان و مردم بومی، تظاهرات اعتراضی برگزار کردند. کمپین #EleNao  (او را انتخاب نکنید) که توسط گروه “زنان متحد علیه بولسانارو” پیش از انتخابات و با حضور سه میلیون نفر راه‌­اندازی شد، بسیار موثر واقع شد. در آگوست 2019 با شرکت بیش از صدهزار زن اعتراضاتی علیه زن‌­ستیزی آغاز شد که در ادامه به یک مبارزه­‌ی اجتماعی و زیست‌­محیطی در برابر خصوصی­‌سازی، محدودیت­‌های حقوق اجتماعی و تخریب جنگل­‌های آمازون منتهی شد.

مبارزات گرتا تونبرگ زن جوان سوئدی و اقدامات او در برابر بحران اقلیمی و گرم شدن زمین آغازی بود بر تداوم مبارزات زیست­‌محیطی در 136 کشور و برگزاری تظاهراتی با شرکت جوانان موسوم به جمعه برای آینده (Friday for Future) و بنرهایی با شعارهایی همچون “آینده­‌ی ما را می‌­دزدید”، “دنیای دیگری نیست، دنیا را نجات ده” و “در یک سیاره­‌ی مرده آینده‌­ای وجود ندارد” گسترده‌­تر شد و توجهات را بیش از پیش به مسائل زیست­محیطی  جلب نمود. از سوی دیگر اعتراضات آغاز شده توسط ،#BlackLivesMatter (جان سیاهان مهم است) و جلیقه زردها در فرانسه یکی از حرکت­‌های اعتراضی تاثیرگذار در سطح جهانی  در برابر سیاست­‌های نظم حاکم است.

در برابر سیاست­‌های زن­‌کُشی، ممنوعیت سقط جنین، آزار و اذیت و تجاوز جنسی و فقر زنان اعتراضات میلیونی و اقدامات و فعالیت­های بسیاری  شکل گرفت. زنان لهستان در سال 2016 در تظاهراتی گسترده در 60 شهر این کشور به ممنوعیت سقط جنین اعتراض کردند. آغاز اعتصابات با  توقف یک روز کار در خانه و محل کار از سوی شش میلیون زن بود. تظاهرات موسوم به «Ni una menos» در آرژانتین و در اعتراض به قتل لووسیا پرز آغاز شد و به کشورهایی همچون ایتالیا، اسپانیا، برزیل، پرو، آمریکا، مکزیک، شیلی و ترکیه نیز گسترش یافت. تمامی این اقدامات که با اعتراض به خشونت علیه زنان آغاز شد در ادامه بر بحران اقتصادی و پیامدهای آن بر زندگی و شغل زنان تمرکز یافته و ابعاد پیوند میان جنسیت­‌گرایی و فقر را برجسته‌­تر نمود. در سال 2018 میلیون‌­ها زن شاغل و کارگر در اسپانیا  نسبت به شرایط کار و دستمزد خود اعتصاب کردند.

در مکزیک و شیلی نیز در سال­‌های اخیر زنان نسبت به افزایش میزان خشونت تظاهرات گسترده‌­ای برپا کردند. زنان شیلی در  25 نوامبر با رقص La Tesis صدای خود را به گوش جهانیان رسانده و با شعار “تو قاتل و تو تجاوزگر هستی” مبارزات خود را به شیوه­‌ای سازمانی ادامه دادند. کمپین گسترده­‌ی #MeToo (من هم) برای آشکار نمودن و برجسته کردن تجاوز و آزار جنسی گسترده­‌ی زنان در محیط کار و محکوم کردن آن آغاز شد و همچنان به شیوه‌­ای موثردر سطح جهان ادامه دارد.

بخش دیگری از مبارزات ضدسیستمی بدون شک مقاومت گسترده­‌ی مردمان بومی برای دفاع از فرهنگ و محیط  زندگی خود  و در اقدامات موثری برای دفاع از محیط زیست در برابر تخریبات اکولوژیکی است. از سوی دیگر استفاده­‌ی گسترده از شبکه­‌ی اینترنت و به دنبال آن تکنولوژی و رسانه‌های دیجیتال که زندگی واقعی را مجازی و در جهت‌­دهی افکار و ادراکات جامعه نقش مهمی ایفا کرده، به طور گسترده توسط نیروهای ضدسیستمی برای سازماندهی، آموزش جامعه، برقراری پیوند و شبکه‌های ارتباطی در سطح جهانی و ارتقای فعالیت­‌ها و اقدامات بیشتر مورد استفاده قرار گرفته است. در واقع استفاده از شبکه­‌های رسانه‌­ای یکی از روش‌های مقاومتی، سازماندهی و اقدام در عصر حاضر است.

نسل جوان همواره  یکی از فعال‌­ترین نیروها در برابر نظم موجود بوده‌اند. در سال­‌های اخیر و با ارتقای مبارزات ضدسیستمی، سرمایه­‌داری روش‌های خاصی را برای حذف مبارزات نوآورانه، آزادی­خواهانه و انقلابی جوانان به کار می­‌گیرد. گذراندن فرایندهای طولانی تحصیل موردنظر سیستم و تبدیل کردن آنان به شهروندان دولت-ملت و ترغیب آنان به داشتن یک شغل با مشارکت نهاد خانواده و دولت یکی از سیاست­‌های رایج در این زمینه است. شکست اراده­‌ی جوانان با خدمت سربازی اجباری و با تشویق آنان به ازدواج در سنین پایین مسئولیت­‌های سنگینی بر دوش آنان قرار می­‌گیرد. ترویج مواد مخدر، سکس، دنیای مجازی و هنری که تهی از احساسات آزادی­خواهی است، روش­های دیگری بر تضعیف پتانسیل جوانان است. لذا با تمامی هجمه‌هایی که بر نسل جوان وجود دارد همچنان در جایگاه یک جنبش ضدسیستمی قرار دارند. جوانان در سال­‌های اخیر در برابر بیکاری، فقر، نژادپرستی و تخریبات زیست‌­محیطی ناشی از صنعت­‌گرایی که به معنای نابودی آینده­‌ی آنهاست  مبارزات و اقدامات رادیکالی انجام داده‌اند و در کنار جنبش آزادی زنان رهبری مقاومت عصر کنونی را بر عهده گرفته‌اند.

 برخورد رهبرمان در معنا قائل شدن وسیع به هر تلاشی ، مقاومتی و کار برساختی “از برداشتن سنگی که از جایش افتاده تا انجام انقلابی که نیمه کاره مانده”3 حائز اهمیت است. گرچه موج بلند مقاومت به رهبری زنان در سال­‌های اخیر امیدبخش است لذا به دلیل ضعف­‌های تئوریک، سازمانی و عملی جنبش­‌های ضدسیستمی همچنان در برساخت یک مدل جایگزین ناتوان مانده است. در چنین شرایطی اقشار اجتماعی که قابلیت شرکت در جبهه‌ی ضدنظام دارند، از مبارزه کنار گذاشته می‌­شوند. ”  اگر به صورت کلی آن­هایی که منافع­شان در کاپیتالیسم است ده درصد باشد، نسبت مخالفان نیز در همین سطح است. هشتاد درصد جامعه به مثابه جامعه­‌ی غیرکاپیتالیستی، از نظر هر دو قشر در آنالیزها و رهیافت­‌ها سوژه نبوده بلکه ابژه هستند. کاپیتالیسم در پی کسب سود از طریق جامعه است و مخالفان نیز به دید توده‌ای که تنها از خارج هدایت شود، به جامعه می‌­نگرد و آن را ارزیابی می‌کند. در بنیان عدم گذارشان از مدرنیته­‌ی کاپیتالیستی همین واقعیت نهفته است.”4

اگرچه آنارشیست­‌ها با نظم سرمایه­‌داری، دولت-ملت و صنعت‌گرایی مخالف بودند، لذا تشکیل گروه­‌های خودگردان محدود را به پیشبرد یک مدرنیته و جامعه‌ی جایگزین ترجیح دادند. سوسیال دمکرات­‌ها که در تئوری و عمل به شدت لیبرالیزه شده­‌اند با رهیافت­‌های رفرمیستی در کاهش بحران­‌ها به سود سرمایه­‌داری کمک کرده‌اند. جنبش­‌های اکولوژیکی نیز با صنعت­‌گرایی و تخریبات ناشی از آن مخالف بودند، اما نسبت به سایر ارکان مدرنیته­‌ی سرمایه­‌‌‌داری دارای چنین رویکردی نبودند. از سوی دیگر جوامع فرهنگی، اتنیکی و دینی مخالف مدرنیسم و سرمایه­‌داری نتوانستند در تلاش خود بر مدرن نمودن فرهنگ تاریخی خود جایگزین­‌هایی ایجاد کرده یا به زندگی گذشته آنگونه که هست، ادامه دهند. فمینیسم نقش مهمی در تحلیل پیوند میان نظام مردسالاری و سرمایه‌­داری داشته است. لذا همانند سایر جنبش‌­های ضد سیستمی، فمینیسم نیز توانایی ارائه­ی یک جایگزین در برابر نظم موجود نداشته است. تلاش­ها عمدتا شامل پروژه‌های آرمان­‌شهری و حاشیه­‌ای بوده تا اینکه تمامی جامعه را دربرگرفته و مبتنی بر ریشه­‌های اجتماعی-تاریخی باشد. بنابراین مبارزات ایدئولوژیکی علیه تاثیرات لیبرالیسم در تئوری در مبارزات ضدسیستمی بسیار مهم است. گرچه جستجوهایی برای فرا رفتن از دیدگاه پوزیتیویستی و یک انقلاب پارادایمی در علم وجود دارد، اما نیاز به عینیت‌­بخشی وجود دارد.

تبدیل مقاومت زنان به انقلاب در برساخت مدرنیته­‌ی دموکراتیک

با توجه به کاراکتر عصر حاضر اکنون بر همگان مبرهن است که مهم‌­ترین جنبش ضدسیستمی، جنبش آزادی زنان است. سنت مقاومت هزاران ساله­‌ی زنان در عصر مدرن فرم جدیدی گرفته و به مبارزه­‌ای سازمان­‌یافته و چارچوبی نظری دست یافته است. جنبش­‌های آزادی­‌خواهی زنان با رمزگشایی از کدهای نظام مردانه نقش مهمی در نمایان ساختن هویت زنان از سویی و ابعاد و بنیان­‌های دولت و قدرت ایفا کردند. آگاهی زنان و انباشت تجارب آنان بسترهای رهبری مبارزات ضدسیستمی را فراهم آورد. در واقع پیام اصلی اعتراضات و اعتصابات گسترده‌ی زنان در تمامی نقاط دنیا به سلطه­‌ی مردان و سرمایه  خودداری آنان از زندگی در چنین نظمی است. شعار “آینده ازآن زنان است” بیانگر این واقعیت است که آزادی زنان آلترناتیوی برای سیستم حاکم است. برای پاسخ به این سوال که آیا امکان تبدیل مقاومت زنان به یک انقلاب وجود دارد یا خیر نیاز به تفسیر نقاط ضعف مبارزات آزادی زنان وجود دارد.

مبارزات آزادی زنان اغلب با عنوان فمینیسم شناخته می‌­شود. فمینیسم که با مبارزه برای حقوق زنان و با انقلاب فرانسه و دوران پس از آن آغاز شد، با مطالبه­‌ی حق رای در انگلستان و آمریکا شکل گرفت و امروزه نیز در چارچوب نظری متفاوت و شاخه‌­های متفاوت همچنان ادامه دارد. در دهه­‌های 70 و با گسترش جنبش­‌های ضدسیستمی، جنبش­‌های مبتنی بر سازماندهی مستقل زنان برجسته‌­تر شد. مسائلی همچون خانواده، سکسوالیته، خشونت، تجاوز جنسی و حق سقط جنین دستور کار سیاسی آنها را تعیین می­‌کرد. زنان بر اساس این واقعیت که زنان از هر طبقه، ملت، مذهب و فرهنگی تحت ستم نظام مردسالاری قرار گرفته‌­اند، چشم‌­اندار مبارزه بر اساس اندیشه “خواهری” که همه زنان را گردهم می‌­آورد، توسعه دادند. با آغاز دهه­‌ی هشتاد و با انتقاد از جهانی شدن مدرنیسم و تعریف زنان با دیدگاه اروپامحوری نظریات و سازمان­‌هایی که تفاوت­‌های ملی، مذهبی، منطقه­‌ای و طبقاتی زنان را مدنظر قرار می‌­دادند، موثرتر واقع شدند. گرچه تئوری و جنبش فمینیستی بر جنبش­‌های آزادی­خواه زنان تاثیرگذار بوده است، لذا برخی از جنبش‌­های زنان وجود دارد که تمایلی ندارند مبارزات خود را بر اساس پویایی­‌های توسعه­‌شان و واقعیت اجتماعی-تاریخی که مبتنی بر آن هستند به عنوان فمینیسم تعریف کنند. بخشی از زنان آفریقایی بر مبنای انتقاد از رویکرد اروپامحور و مدرنیسم فمینیسم، خود را به عنوان جنبش Womanism تعریف می­‌کنند. بخش دیگری از زنان که در سنت چپ سوسیالیستی مبارزه می­‌کنند، خود را جنبش آزادی زنان می‌نامند. زنانی که مفهوم فمینیسم اسلامی را نمی­‌پذیرند و با هویت مسلمان برای آزادی زنان مبارزه می­‌کنند نیز بر اساس نقد مدرنیسم و اروپامحوری مخالف در نظر گرفتن مبارزات خود در محدوده­‌ی فمینیسم هستند. اگرچه برخی از محافل از ما به عنوان فمینیسم کردی یا تعاریفی در محدوده‌­ی فمینیسم پسااستعماری یاد می­‌کنند و یا به دید جنبشی بر مبنای تعریف ملیتی می­‌نگرند، لذا ما خود را به عنوان جنبش آزادی زنان کردستان تعریف می­‌کنیم. علاوه براین با وجودی که مفهوم جنبش زنان کرد بسیار مورد استفاده قرار می‌­گیرد اما به طور کامل بیانگر کاراکتر مبارزات ما نیست زیرا زنان بسیاری از ملل دیگر در میان مبارزات آزادی زنان کردستان جای دارند.

جنبش آزادی زنان و فمینیسم دارای این قابلیت است که از رادیکال­‌ترین جنبش‌ها در برابر نظم موجود  باشد. لذا این قابلیت به طور مطلوب آشکار نشده است. هر چند نمی­‌توان از هجمه‌های نئولیبرالیسم در این زمینه چشم­‌پوشی نمود. در دهه‌های 1970 بسیاری از نظریه­‌پردازان جنبش فمینیسم در بسیاری از عرصه­‌ها به ویژه در اروپای شمالی و آمریکا از میدان عمل و سازماندهی خود جدا شده و به فعالیت در عرصه دانشگاهی پرداختند. دپارتمان­‌های مطالعات زنان که با هدف انعکاس ایده­‌ی آزادی زنان در عرصه­‌ی آکادمیک و غلبه بر جنسیت‌­گرایی در علم تاسیس شده بود، پس از مدتی برای تضعیف فمینیسم مورد استفاده قرار گرفت. تئوری­‌های جنسیت اجتماعی جدیدی که اخیرا در آمریکا شکل گرفته و بیشتر در مباحث آکادمیک منعکس می­‌شود، مبین آغاز بحث در مورد دوران پسافمینیسم است.­

مباحثی که برای غلبه بر تضادهای مبتنی بر هویت منفعل، قربانی و تحت ستم زن و هویت فعال، سرکوبگر و مسلط مرد آغاز شد به تدریج به ابعاد مختلفی منحرف شد. بر مبنای افراط در این ایده که همه­‌ی هویت­ها برساخته می­‌شوند، نظریات مبتنی بر ساختارشکنی هویت زنانه و تعاریفی مبتنی بر بی­‌جنسیتی و یا چندگانگی که جنسیت را از زن و مرد متمایز می­‌کند، به منصه ظهور می‌­ر­سد. افزایش هویت‌ها، سرکوب‌­شدگان و سوژه­­‌سازی به جای تحول و دگرگونی زن و مرد از طریق مبارزه‌ی جمعی منجر به نامرئی شدن تضاد اساسی می­‌شود. در واقع در شرایطی که باید این موضوع را به عنوان یک هجمه­‌ی ایدئولوژیک لیبرالیسم تلقی نماییم، بسیاری از نظریات تاریخی و اجتماعی که جنبش‌های آزادی­‌خواه زنان بر آن­ها استوار است، بی‌­تاثیر می­‌گردد.

به همین ترتیب این ایده که نیازی به مبارزه‌ی آزادی زنان نیست و زنان آزاد شده‌اند، یک هجمه­‌ی لیبرالی است که از جبهه­‌ی دیگری توسعه می­‌یابد. گفتمان آزادی زنان قرار بود به ابزاری برای کسانی تبدیل شود که می­‌خواستند در دنیای کار و سیاست بدون داشتن هیچ پیوندی با آزادی و جنبش زنان قدعلم کرده و در دنیای سیاست هژمونیک مردانه، کرسی به دست آورند. کمپین انتخاباتی هیلاری کلینتون یکی از این نمونه‌هاست. حمایت زنان از شخصیتی که اساسا معمار سیاست­‌های سرمایه‌­داری  که نظامی علیه زنان، طبیعت و جامعه است، میزان این انحراف را نشان می‌­دهد. مفاهیمی که به عنوان لیبرال فمینیسم تعریف می‌گردد، این توهم را ایجاد می­‌کنند که زنان می­‌توانند از طریق فردگرایی، جاه‌­طلبی برای پیشرفت و اثبات خود می‌­توانند آزاد شوند و بدین ترتیب با نادیده‌انگاری مردسالاری و استعمار سرمایه­‌داری، رهایی بر مبنای رویکرد فردگرایانه به جای مبارزه‌ی کلکتیو مبنا قرار گرفت. گفتمان‌هایی که توسط جنبش‌های آزادی­خواه زنان به عنوان سوژگی زنان، استقلال اقتصادی و خروج از مکانیسم‌های استثمار مردسالارانه فرمول‌­بندی شده‌اند، از سال­‌های 1970 بدین‌­سو در بازارهای نئولیبرالی کار زنان با برنامه‌های برابری جنسیتی که تحت رهبری سازمان ملل، اتحادیه­‌ی اروپا و بانک جهانی تدوین شده‌اند، مورد استفاده قرار گرفت. مطالعاتی که امروزه تحت نام فمینیسم پروژه­‌ای یا فمینیسم غیردولتی نامیده می‌­شود، اساسا پروژه‌هایی بودند که در خدمت این سیاست قرار گرفتند.

در عرصه­‌ی عمل مطالبات و اقداماتی مبنی بر حمایت دولت‌ها از زنان، رفع بی­‌عدالتی­‌ها در عرصه­‌ی حقوقی، تعقیب و مجازات قاتلان و متجاوزان زنان، تسهیل قوانین سقط جنین و طلاق مطرح شد. لذا این اقدامات همواره مقطعی و با گام‌های جزئی دولت­‌ها رنگ باخته و در نخستین فرصت مجددا عملی شدند و پیداست قوانین و اعمال ضدزن زیربنای نظم موجود است.  البته که گفتمان، تصمیمات و اقدامات دائما زن­‌ستیزانه‌ی دولت­‌های راست­‌گرای فاشیستی در سراسر جهان،  نیاز به واکنش دارد لذا تا زمانی که اقدامات، سازمان، نهادینه‌­سازی و استراتژی­‌هایی که نظام را در مقاطع اساسی متحول می­‌کند، تدوین و اتخاذ نگردد، در برابر چنین سیستمی که با محاسبه­ی دهه­‌ها و قرن­‌های آینده گام برمی­‌دارد، نمی‌­توان به نتیجه‌ای رسید.

واقعیت زن­‌کُشی ضرورت ارتقای بنیادین “هم از حیث نظری و هم از حیث عملی مستلزم ریشه‌­دارترین اقدامات است.”5 تحول کردن موج بلند مقاومت به انقلاب زنان تنها با چنین ابتکاراتی محقق خواهد شد.

خاستگاه اقدام، ایدئولوژی و پارادایم مبتنی بر آزادی زن

ملموس‌­ترین بیان این که ایدئولوژی، پارادیم، سازمان و اقدامات مبتنی بر آزادی زنان کاراکتر انقلاب­‌های سده­‌ی 21 را شکل خواهند داد، در پ.ک.ک (حزب کارگران کردستان) تحقق یافت. گام­‌های تغییر پارادایم در حزب کارگران کردستان که تحت تاثیر انقلاب‌ها و ایدئولوژی­‌های سده‌ی 19 و 20 ظهور کرد، با هدف انقلاب زنان برداشته شد. رهبر آپو در 8 مارس 1991 با بیان اینکه ” ما با این آگاهی که انقلاب ما تا حد بسیاری یک انقلاب زنانه است، عمل می­‌کنیم. تلاش­هایمان به ما آموخته که در این زمینه بسیار خلاق و خاص باشیم.” ارزیابی او تلاشی برای گذر از انسداد سوسیالیسم رئال بر مبنای آزادی زنان بود. این آنالیزها به ویژه در سال‌های 1994 جامع­‌تر شد و به پیش‌­بینی‌هایی انجامید که امروزه و به موازات تشکیل ارتش زنان صحت آن را همگان مورد ارزیابی قرار می­‌دهند. رهبر آپو در سخنان خود در آن سال­‌ها به این موارد اشاره کرده که “انقلاب کردستان می‌­تواند یک انقلاب زنان در سطح بین­‌المللی باشد.” 6 و در ادامه با بیان اینکه ” ما وارد دوران یک انقلاب همه­‌ی جانبه­‌ی زنان شده‌ایم و حزب ما دارای پاسخ­‌های عملی و تحلیلی در این زمینه بوده و پ.ک.ک از این نظر یک سازمان پیشگام خوب در مسیر انقلاب زنان است و برای آن مبارزه می­‌کند.” 7 بر اهمیت این موضوع تاکید می­‌کند.

هدف وی تغییر روابط میان زن و مرد در میان پ.ک.ک و ارتقای انقلاب کردستان به کاراکتر یک انقلاب زنانه است. رهبر آپو در سال 1995 اظهار داشت که این هدف را با تمرکز بر سه موضوع اصلی انجام داده است: نخست، تفسیر دیدگاه مالکیتی نسبت به زنان و غلبه بر چنین وضعیتی. دوم، شکستن تابوهای مربوط به جنسیت و خارج کردن زنان از موقعیتی که در سیاست و یا از سوی مردان مورد استفاده قرار می­‌گیرند و سوم، نپذیرفتن روابطی از زن و مرد  که بر مبنای مبارزه  شکل نمی­‌گیرد. در سال­‌های بعد با ژرفا بخشیدن به تحلیلات در این محور با بیان “کشتن مرد مسلط” به عنوان معیار اساسی سوسیالیسم و همراه با گام‌های توسعه­‌ی “ایدئولوژی آزادی  زن” و سازماندهی خودویژه­‌ی زنان، مبارزه‌ی جنسیت­‌محور به یک پویایی اساسی تبدیل شد. با ارتش زنان، ایدئولوژی آزادی زن و تشکیل حزب زنان فرم یافته است. بنابراین در حالی که پ.ک.ک یک حزب پیشرو برای نمایندگی سوسیالیسم قرن 21 شکل گرفته است، پاژک (حزب آزادی زنان کردستان) بر مبنای ایدئولوژی آزادی زنان به نیروی پیشروی انقلاب کردستان مبدل شد.

مبارزات ما به عنوان پاژک و پ.ک.ک بر اساس این عزم که سده­‌ی 21، سده‌ی زنان خواهد بود ادامه داشته و بر مبنای مبانی ایدئولوژیک، پارادایمی و علمی و در پیوند با کاراکتر سده و قیام زنان در برابر نظم موجود است. در شرایطی که تضاد جنسیتی عمیق­‌تر گشته بدون شک نقطه­‌ی دیالکتیکی این تقابل این است که تضاد جنسیتی به سود زنان و از طریق انقلاب چاره­یابی گردد. اگر مبانی مدنظر را برشماریم به شرح زیر است:

الف. سرمنشا مسائل بنیادین اجتماعی (قدرت و دولت، اخلاق و سیاست، ذهنیت، اقتصاد، صنعت­‌گرایی، اکولوژی، جنسیت­‌گرایی، خانواده، زنان و جمعیت، شهرنشینی، طبقه و بروکراسی، آموزش و سلامت، میلیتاریسم و صلح و دموکراسی) رابطه­‌ی سرکوبگر-سرکوب­‌شونده و تسلط مرد بر زن است. نخستین الگوی روابط قدرت که به صورت سلطه بر طبیعت، روابط استثماری بر مبنای روابط طبقاتی و ملی و مسائل اخلاقی انعکاس می‌­یابد، از این رابطه شکل می­‌گیرد. از این منظر آنالیز قدرت، دولت و تمدن با دیدی زنانه در تبیین حقیقت نقش موثری خواهد داشت.

ب. نخستین فرم استثمار که منبع انباشت سرمایه­‌ی نامحدود است بر کار و بدن زنان صورت می­‌گیرد. این نظام استثماری که تا امروز ادامه دارد، بنیان اصلی بازتولید نظام محسوب می‌­شود. غصب نیروی کار که هزاران سال ادامه داشته، با بی­‌ارزش قلمداد نمودن زاییدن بچه، تغذیه و مراقبت از آن  و نادیده­‌انگاری کار عاطفی و فیزیکی زنان که برای اعضای خانواده صورت می­‌گیرد، بر استمرار این رویه تاثیرگذار است. آشکارسازی ابعاد جایگاه زن به عنوان نخستین و آخرین مستعمره و ضمانت رهایی بدن، کار و روح آنان دارای چنان خصلتی است که پایه‌های نظام تمدن سرمایه­‌داری را متزلزل خواهد کرد.

پ. جنگ، میلیتاریسم و فاشیسم بیان نهادینه­ شده‌ی ستم و خشونت مردان علیه زنان است و شیوه­‌ی حکومت و سیاست نیز مبتنی بر ارزش‌های مردانه‌ی مسلط شکل گرفته است. رهیافت­‌های مسالمت­‌آمیز، برادری ملت­ها، سیاست ‌موکراتیک مبتنی بر تفاوت­مندی ارزش‌هایی هستند که عمدتا زنان نماینده­‌ی مبارزه برای آن هستند. اثربخشی جنبش­های آزادی­خواه زنان در سیاست، رکن سیاست­‌های دموکراتیک را با حل مسائل عمیق ایجاد شده­‌ی ناشی از ذهنیت مردانگی هژمونیک را تشکیل می‌­دهد.

ت. زندگی مشترک هژمونیک که بر اساس روابط سلطه شکل گرفته همواره منجر به بروز بحران، جنون و جنایت چه در اشکال سنتی و چه مدرن می‌­شود. این وضعیت باعث تهدید زندگی و امنیت زنان و کودکان، مانع از رشد سالم روحی و جسمی آنان و نابودی ارزش­‌های اخلاقی و زیبایی­‌شناختی اجتماعی می­‌شود. بنابراین نیاز به برساخت زندگی مشترک آزاد بر مبنای برابری و آزادی زن و مرد وجود دارد. رهیافت‌های رادیکال‌­تر برای حل این مسائل با فرارفتن از روابط میان زن و مرد از جنبه‌ی جنسی و توسعه بر مبنای معیارهای علمی-فلسفی، سیاسی و فرهنگی است.

د. خانواده به عنوان یک نهاد ایدئولوژیک، سلول بنیادین تمدن دولتی است. روابط زن و مرد بر مبنای فرهنگ جنسیتی شکل گرفته و بهره­‌کشی از بدن و کار زنان کاربردی­‌ترین ابزار دولت­‌ها و قدرت در انقیاد افراد و حفظ و حمایت از نهاد خانواده به جای اهداف عمومی اجتماعی است. دگرگونی نهاد خانواده در عصر ما که در شرایط بحرانی قرار دارد و با توجه به نقشی که در جامعه ایفا می­‌کند، راه‌­حل بسیاری از معضلات اجتماعی خواهد بود.

ذ. سکسوالیته که همچون ابزار لذت و قدرت نامحدود مرد شکل گرفته، به عنوان افیون سرمایه‌­داری علیه جامعه مورد استفاده قرار می‌گیرد. این نوع نگرش به سکسوالیته که موجب کالایی شدن بدن زنان و بازتولید فرهنگ تجاوز می‌­شود، اثرات مخرب بسیاری بر جامعه دارد. میلیون­‌ها زن، مرد و کودک به عنوان برده در صنعت پورن و سرگرمی مورد استفاده قرار می­‌گیرند و سود هنگفتی برای سرمایه‌­داری فراهم می­‌آورد. این موارد و فرمی از قدرت و مسائل ناشی از آن به ویژه بحران زیست­‌محیطی و جامعه­‌کُشی امکان دگرگونی فرهنگی را فراهم می­‌کند که منبع سلطه، سرمایه و نابودی ارزش­‌های اخلاقی است.

ر. رشد جمعیت یکی از عوامل بحران­‌های اکولوژیکی محسوب می­‌شود که  ناشی از دید دولت، دین و نظم مردسالاری به زنان همچون ماشین زادآوری است. فرهنگ زادآوری که از طریق باورهای نادرست ایدئولوژیکی، اقدامات قانونی و پزشکی حفظ می­‌شود به تهدیدی برای زنان، جامعه و طبیعت مبدل شده است. یکی از راه­‌های اساسی جهت حل مسائل زیست­‌محیطی پیشبرد نگرشی از فرزندآوری است که سلامت و اراده‌ی زنان، شرایط اقتصادی، زندگی و تصمیم آنان را در اولویت قرار داده و تعادل اکولوژیکی را نیز در نظر می­‌گیرد.

ز. روابط انسان و طبیعت در ابتدا بر مبنای دیدی شکل گرفته  که طبیعت را مادرانسان  قلمداد کرده و انسان بخشی از آن است. برهم خوردن تعادل اکولوژیک به دلیل رویکرد سلطه­‌جویانه بر طبیعت و کنترل بر آن است. در این دیدگاه به طبیعت همچون  منبع نامحدودی نگریسته می‌­شود که در خدمت انسان‌ها قرار دارد و زنی که بایست او را مورد شکنجه و تجاوز قرار داد  که اسرار خود را بازگو کند. در واقع این ایدئولوژی از سوی اقتدار مردانه برساخته شده و منجر به بحران­‌های زیست­‌محیطی و اجتماعی شده است. در راستای ارتقای فلسفه­‌ی زندگی اکولوژیک نیاز به پیوند دوباره­‌ی طبیعت اول و دوم با دیدی زنانه وجود دارد که طبیعت رو به مرگ را نجات داده و طبیعت سوم که در آن زندگی و جامعه در تعادل با طبیعت است، برقرار گردد.

س. پیوند میان دانش و قدرت و سرمایه و خصلت جنسیتی آن در خدمت مشروعیت بخشیدن به تمدن و سرمایه­‌داری است. علم تاریخ با دیدی جنسیتی نه تنها با نادیده‌انگاری تجارب و تاریخ زنان بلکه با تحریف پیشرفت تاریخی به ماهیت نظام استثماری نظام مشروعیت می­‌بخشد. از سوی دیگر علم جامعه‌­شناسی هم در مشروعیت­‌بخشی به نظم موجود نقش تعیین‌کننده‌ای دارد و در تلاش بر لاپوشانی سرچشمه­‌ی مسائل اجتماعی و رهیافت­‌های آن را دارد. از سوی دیگر علوم فیزیک، شیمی، زیست­‌شناسی و پزشکی نیز با تولید اطلاعات و فناوری بدون مدنظر قرار دادن معیارهای اخلاقی و توسعه­‌ی صنعت تسلیحات جنگی و انباشت سرمایه در نابودی انسان و طبیعت نقش دارند. به طور کلی می‌­توان گفت رشته­‌های علمی نه تنها مشکلات اجتماعی را نامرئی می­‌کنند بلکه در بازتولید آن نیز شریک سیستم موجود هستند. بنابراین علم و دانش نیاز به پیوند با زندگی، آزادی و اخلاق دارد. پیوند میان علوم طبیعی و علوم انسانی بایستی از طریق علوم اجتماعی بار دیگر برقرار گردد و علم به جوهره­‌ی واقعی خویش بازگردد.

رویکرد جامعه‌­شناختی مبتنی بر دانش زنان و دیدگاه زنان در علوم اجتماعی نقش مهمی در رهایی علوم اجتماعی از تنگ‌­نظری پوزیتیویسم و انقلاب پارادایمی علم خواهد داشت. از دید رهبر همانگونه که نخستین ضدانقلاب در برابر دستاوردها و ارزش‌های زنان صورت گرفته لازم است بزرگ‌­ترین انقلاب نیز بر مبنای تغییر این رویه صورت گیرد چرا که جایگاه فرودست زنان به عنوان یکی از ارکان اصلی نظم موجود است. ارزش­‌های زن آزاد آنتی­‌تز سلطه­‌ی مردانه‌ای است که در تمامی عرصه­‌هایی که قدرت در آن نهادینه شده همچون خانواده، اقتصاد، سیاست، علم و دانش، هنر و ارزش‌های اخلاقی حاکم است. انقلاب زنان که بر تغییر زندگی و موقعیت زنان متمرکز است، انقلاب پیشرویی است که مسیر سایر انقلاب­‌های را روشن نموده و به تعبیر رهبر آپو “انقلاب در انقلاب” است. به همین دلیل وی همواره به اهمیت “انقلاب زنان” در تمامی عرصه­‌های اجتماعی تاکید می‌­نماید. بدون تردید هدف انقلاب زنان صرفا دستیابی به حقوق زنان نبوده بلکه تغییر کیفی بافت جامعه و تضمین مشارکت آنان در تمامی ابعاد آن است. از سوی دیگر تبدیل انقلاب­‌ها به یک فرهنگ و سنت، استمرار تحولات اجتماعی و توسعه­‌ی یک سیستم جایگزین از پتانسیل‌های انقلاب زنان بوده و این سیستم جایگزین، مدرنیته­‌ی دموکراتیک است.

ادامه دارد…

*خوانندگان گرامی

نوشتار زیر  آنالیز و گفتگوی اعضای دوره­ی آموزشی شهید زیلان (زینب کناجی) پاژک با محوریت فرصت­‌های انقلاب زنان در سده­‌ی 21 و تمرکز بر اهداف و استراتژی‌های پیشبرد آن است که در چند بخش منتشر خواهد شد. برای همه­‌ی زنان مبارز آرزوی موفقیت و پیروزی داریم.

شورای هماهنگی پاژک (حزب آزادی زنان کردستان)

پی­‌نوشت­ها

  1.  30 Ocak 1994 tarihli çözümleme

 2. 6 Eylül 2000 tarihli görüşme notu
3. عبدالله اوجالان، آزمونی در باب جامعه‌­شناسی آزادی
4. از همان منبع

  1. بحران تمدن در خاورمیانه و رهیافت تمدن دموکراتیک

6. 23 Ocak 1994 tarihli çözümleme

 7. 23 Ocak 1995 tarihli çözümleme

ممکن است شما دوست داشته باشید