نظامی‌گری جهادی، ضدامپریالیسم و فمینیسم

حولیا عثمان‌آغااوغلو

سازمان بین‌المللی صنایع جنگ در موازنات نظامی انعکاس می­‌یابد؛ کفه­‌های موازنات در نتیجه­‌ی تصمیمات جزئی و یا بلاتکلیفی متعادل گشته و یک تصمیم کلی دائمی همواره به تعویق می­‌افتد. از سوی دیگر نامشخص بودن پیامدهای نظامی جنگ­‌ها منجر به گسیل هر چه بیشتر تجهیزات  به جبهه­ از سوی کشورهای طرفین جنگ و کشورهایی که تا آن زمان بی­طرف مانده­‌اند، می­‌شود. جنگ در همه جا ابزار کافی برای خواسته­‌ها و چالش‌های امپریالیستی را می­‌یابد. این ابزارها آتشی را شعله‌­ور می­کند که در همه جا گسترش می­‌یابد.” (1)

بدون تردید یکی از نامدارترین زنانی که در برابر جنگ­‌های امپریالیستی مبارزه کرده‌­اند، کلارا زتکین و رزا لوکزامبورگ هستند. آنها همراه با آغاز جنگ­ در اروپا به سازماندهی در برابر جنگ‌­های امپریالیستی چه پیش از آن و چه در حین بروز آن پرداختند. رزا در حال نوشتن جزوه جونیوس در طول جنگ­‌های جهانی اول در زندان بود که به توضیح حمایت­‌های سوسیال دمکرات­‌های آلمان از جنگ‌­های امپریالیستی پرداخته و اشاره کرده که این رویکرد از منظر مبارزات انترناسیونال طبقه کارگر غیرقابل قبول است. در همان سال­‌ها در انگلستان فمینیست و فعال حق رای سیلیویا پانکهورست برخلاف مادرش املین و خواهرش کریستابل پانکهورست همراه با حزب کارگر از استقلال سیاسی ایرلند دفاع کرد. در سال 1914 و هنگامی که مخالفت خود با سیاست­‌های حزب کارگر مبنی بر تایید جنگ امپریالیستی را نشان داد و آغاز به اتخاذ سیاست علیه نخستین جنگ­های تجزیه و تقسیم نمود، از اتحادیه اجتماعی-سیاسی زنان (WSPU)  که نیرومندترین سازمان مبارزه برای حق رای زنان بود، اخراج شد. سپس در حالی که در این اتحادیه فعالیت می­‌نمود فدراسیون سوفراژت‌­های شرق لندن (ELFS) را در شرق لندن که بیشترین تمرکز فعالیت طبقه­‌ی کارگر در آن بود و خود نیز عمدتا در آنجا فعالیت می­‌کرد را تاسیس نمود.

بدون تردید هنگام سخن از مبارزات فمینیستی در برابر جنگ‌­های امپریالیستی بایستی ازTKB  (اتحادیه زنان ترک) نیز یاد نمود. در سال 1935 پس از امضای متن نهایی کنفرانس صلح زنان از سوی TKB  که توسط اتحاد بین­‌المللی زنان (Internetional Alliance of Women) در ترکیه سازماندهی شده بود، با آغاز یک کمپین مطبوعاتی از سوی دولت کمالیستی آن زمان که با آلمان نازی رابطه‌­ی خوبی داشت، مجبور به انحلال خود شد.

یکی از مباحث مهم جنبش‌­های 68 در اروپا جایی که موج دوم فمینیسم متولد شد و همین­‌طور جنبش­‌های حقوق مدنی-آگاهی سیاهان در ایالات متحده  آمریکا ضد­امپریالیسم و مقابله با نظامی­‌گری بود. جنبش فمینیستی و به ویژه جنگ ویتنام به سوژه­‌های اصلی برای  مبارزه علیه امپریالیسم مبدل شد. خیزش‌­های فمینیستی در ولز انگلستان و با نخستین اقدام گروهی از زنان ولز علیه موشک‌­های دارای کلاهک هسته‌­ای که قرار بود در Greenhom Common  قرار داده شود، آغاز شد. مجموعه­‌ای از اقدامات همانند ایجاد یک کمون فمینیستی توسط زنان در اطراف پایگاه، ایجاد زنجیره‌­ای متشکل از هزار زن در اطراف منطقه پایگاه در 1982، راهپیمایی 70 هزار زن به سوی کارخانه اسلحه‌­سازی در سال 1983 و تداوم این اقدامات با ایجاد یک زنجیره‌­ی 50 نفره در سال 1983 بود و این فرایند تا سال 1987 ادامه یافت.

به طور خلاصه در نخستین جنگ­‌های تقسیم که در آن سوسیال شوونیسم به اوج خود رسید و همین­‌طور در دوران هژمونی ایدئولوژیکی ضدکمونیستی جنگ سرد و روزهایی که مبارزه علیه استعمارگری  اوج گرفت،  جنبش فمینیستی در تلاش برای سازماندهی در راستای مبارزه علیه نظامی­‌گری، امپریالیسم و استعمارگری بود. یکی از دلایلی که فمینیسم مبارزات ضدامپریالیستی و ضد جنگ خود را ارتقا داد به این دلیل بود که پدر-مردسالاری به عنوان یک نظام جهانی خود را به همراه سرمایه‌­داری و مناسبات سلطه­‌اش بازتولید می­‌کند. از سوی دیگر همبستگی فعالیت‌های سیاسی کلکتیو گروه‌های اجتماعی تحت ستم نیز دلیلی برای مبارزات جنبش فمینیستی علیه جنگ، نظامی‌گری و امپریالیسم بود.

اشغالگری­‌های امپریالیستی و جهادیسم

چپ نتوانست درک نماید که سلطه بر زنان جایگاه ویژه‌ای در روند ایجاد شرایط لازم برای استثمار همه کارگران توسط سرمایه­‌داری/امپریالیسم دارد. من فکر می­‌کنم این یک رویکرد اقتصادی-کارگری است که بسیاری از گرایش‌های چپ را تعیین می‌­کند. این نظریه اکونومیستی مبتنی بر تفسیر امپریالیسم از منظر ناسیونالیستی است که باعث شد  چپ نتواند درک کند که پروژه­‌ی اسلامی‌­سازی یک مبارزه­‌ی طبقاتی است. به عبارت دیگر مانع از درک این شد که هجمه بر زنان در واقع هجمه‌ای به کل طبقه‌ی کارگر و مردان بود.”(2)

هنگامی که جنبش زنان در سال 2001 در استانبول علیه اشغال افغانستان اعتراضات گسترده‌­ای برپا کردند، جمعیت انقلابی زنان افغانستان (RAWA ) که اعضای آن به دلیل دیکتاتوری طالبان  در افغانستان در تبعید و یا فعالیت آنها غیرقانونی بودند علی­رغم پروپاگاندای “ما همه زنان افغانستان را از سلطه­‌ی اسلام­گرایی نجات خواهیم داد” به اشغالگری آمریکا نه گفتند. در سال 2003 نیز جنبش زنان در ترکیه و سراسر جهان به جنگ عراق نه گفته و نخستین تظاهرات شبانه‌­ی فمینیستی در جاده استقلال در سال 2003 توسط گروهی از فمینیست‌­ها علیه جنگ در عراق برگزار شد. بدون تردید جنبش فمینیستی یکی از نیروهای اصلی و فعال در مبارزه در برابر نظامی‌­گری و جنگ هستند. زیرا جنگ‌­ها بیش از همه به زنان و کودکان آسیب وارد کرده است. علاوه براین با آگاهی از پیوند میان پدرسالاری با سرمایه‌­داری و نظامی­‌گری به عنوان یک سیستم یکپارچه در جایگاه موضع­‌گیری در برابر آن برآمدند. در این چارچوب سیاست­‌های صلح زنان با جنبش زنان کُرد در ترکیه بر محور تمرکز بر مبارزه با نظامی‌­گری ناسیونالیستی سازماندهی شد.

اشغال امپریالیستی افغانستان با وعده­‌ی نجات زنان از دست طالبان جهادی در سال 2001 پس از 20 سال شکست وعقب‌­نشینی از افغانستان و دوباره به قدرت رسیدن طالبان جنایات علیه زنان بار دیگر تکرار شد و نتیجه‌ای جز مرگ هزاران نفر نداشت. با قتل ژینا امینی از سوی پلیس اخلاق تهران به بهانه بی­‌حجابی در سال 2022 خیزش سراسری با شعار “ژن ژیان آزادی” از شرق کردستان آغاز  و سراسر ایران را فراگرفت و به یکی از نمادهای مبارزات آزادی زنان تبدیل شد. از سوی دیگر تهدیدات امپریالیستی به ویژه آمریکا و اسرائیل بر ایران نه تنها موجب تقویت مبارزات آزادی زنان نگشت بلکه موجب سرکوب بیشتر آن شد. جنگ عراق نیز  به وضوح نشان داد که اشغالگری امپریالیستی و سیاست­‌های سرکوب موجب آزادی ستم­دیدگان و به ویژه زنان نمی‌­شود.

بعث به عنوان جنبش سازمان­یافته­‌ی ناسیونالیسم عربی خرده­‌بورژوایی نماینده‌­ی جنبش‌­های رهایی ملی در منطقه پس از جنگ­‌های دوم تقسیم  شدند. هنگامی که سمیر امین از FLN  (جبهه آزادی­بخش ملی الجزایر)، بورقیبه در تونس، ناصر در مصر و جنبش بعث در عراق و سوریه به عنوان نمونه‌­هایی از مدرنیزاسیون که توسط جنبش‌­های پوپولیستی ملی­‌گرایانه اجرا می‌­شود را فهرست می­‌کند، به تشابه پایان همه­‌ی آنان اشاره می­‌کند. از دیدگاه امین اگرچه همه این دولت­‌ها دموکراتیک نبودند اما از حمایت عمومی گسترده برخوردار شدند که توسعه سریع آن موجب تداوم این حمایت­‌ها شد. امین در ادامه می­‌گوید اگرچه همه این جنبش‌­ها با تاکید بر ضدامپریالیسم بودن و بر طبقات متوسط ناسیونالیستی بنا شده­‌اند و هدف آنها ساختن بورژوازی ملی و انجام مدرنیزاسیون و سکولاریسم با هم است؛ دارای پتانسیل توسعه­‌ی دموکراتیک هستند لذا محاصره امپریالیستی این امکان را فراهم نمی‌­آورد. (3) البته در حالی که جنبش‌­های بعثی که با الگوی مدرنیزاسیون به قدرت رسیدند و مورد تائید عموم قرار گرفتند هنگام صحبت از قوانین مدنی (از جمله در سوریه) احکام و قوانین شرعی متعدد همچنان در مورد زنان اعمال می­‌شد.

دولت­‌هایی که بر مبنای ناسیونالیسم عربی و ضدامپریالیستی به پاخاستند به تدریج به روابطی هماهنگ با امپریالیسم روی آوردند و به مرور خودکامه گشته و با قیام­‌های سال 2011 موسوم به بهار عربی خط اخوان‌المسلمین در برابر دولت‌های ملی سکولار قدرت یافت. (اخوان‌المسلمین  در سال 1920 توسط انگلستان علیه جنبش ملی­‌گرا و سکولار وفد تاسیس شد. پس از مرگ ناصر و با حمایت سازمان سیا به مصر بازگشت.) امروز جنبش اخوان که حزب عدالت و توسعه از پیروان رسمی آن است، یکی از نخستین کسانی هستند که علیه حکومت بشار اسد قیام کرده و در مدت کوتاهی با حمایت ترکیه و بسیاری از قدرت­‌های امپریالیستی به یک سازمان جهادیستی متحول شد. این جنبش ‌که عموما از سوی سنّی­‌های طبقه متوسط و تاجر حمایت می­‌شود، از طریق زور و یا با رضایت و ترویج اسلام­گرایی سلفی سنی اسلام­‌گرا در برابر علوی­‌گرایی سکولار که در اسد تجسم یافته بود، در میان مردم مورد حمایت قرار گرفت.

در این مرحله در حالی که آمریکا و اتحادیه اروپا حضور خود را در منطقه با یک قدرت بورژوازی و نظامی/جهادی وابسته به خود در سوریه تضمین کرده‌اند، به دستاوردهای قابل توجهی در تضمین بیشتر امنیت اسرائیل و تقویت محاصره ایران دست یافته‌اند. دقیقا به همین دلیل است که آن­ها تلاش می­‌کنند از هیئت تحریر الشام که تا دیروز در لیست سازمان­‌های تروریستی قرار داشت، یک سازمان انقلابی بسازند. رسانه­‌های جریان اصلی غربی که ده سال پیش سکولاریسم زنان کُرد را که در روژآوا می­‌جنگند و از آزادی زنان در مواجه با هیولای داعش که تحرک آنان از کلان­شهرهای امپریالیست آغاز شد، حمایت می­‌کردند امروز اظهارات جولانی و وزیر عدالت در مورد جاری شدن احکام شرعی را نادیده می­‌گیرند و در تلاش‌اند تا تصاویر جهادگران با زنان بدون حجاب را نشان دهند و آنان را به مبارزان دمکراسی تبدیل کنند.

غرب که تا دیروز تجاوزات امپریالیستی در افغانستان و ایران را به بهانه “نجات زنان” مشروعیت می‌­بخشید، امروز القاعده/هیئت تحریرالشام را به عنوان مبارزان آزادی معرفی می‌­کند. جولانی که همین چند سال گذشته گفته بود “مسیحیان به لبنان، علویان به گور” اکنون حزب‌الله، علوی­ها و ایران را دشمن خود می‌­داند در حالی که اشغالگری اسرائیل تنها در 20 کیلومتری دمشق وجود دارد. از سوی دیگر در حالی جولانی  نسبت به اخطار زنان بر پوشش مطابق شرع و بعدها اعمال خشونت سخن گفته به نوعی تذکر به زنان و مردانی در حلب است که پس از سرنگونی بشار اسد در خیابان‌ها با هم شادی می‌کردند.

روژآوا و فمینیسم انترناسیونال

زمانی که هیئت تحریر الشام با حمایت آمریکا و اسرائیل علیه نیروهای اسد وارد عمل شدند، تبهکارانی به نام ارتش ملی سوریه که از سوی دولت ترکیه تجهیز و تغذیه می­‌شوند و عمدتا متشکل از بقایای داعش، سلفی­‌های سنی، ایغورها، چچن­‌ها و البته لژیونرهای ترک بودند به طور مستقیم به مناطق شمال و شرق سوریه حمله کردند. لذا همه می­‌دانیم که هدف حملات مورد حمایت رژیم عدالت و توسعه ترکیه علیه روژآوا تقویت فاشیسم است.

در پس موعظه­‌های ملی‌گرایانه مقامات ترکیه مبنی بر اینکه حلب در واقع یکی از شهرهای ترکیه است، رویاهایی در مورد چگونگی غارت اموال مردم سوریه از طریق  تبهکاران جهادی وجود دارد. بدون تردید پیش‌­بینی آنان این است که وجود یک دیکتاتوری سلفی سنی دقیقا در همسایگی آنان که برخلاف ایران مورد تایید امپریالیسم غربی است، هم موجب تقویت اسلام­‌گرایان آنجا  و هم قدرت خود آنان خواهد شد. لذا دقیقا در آنسوی مرز و در مناطق شمال و شرق سوریه مکانی که گروه­‌های مذهبی و ملی متفاوت به طور صلح‌آمیزی با یکدیگر زندگی می­‌کنند، آزادی زنان، دمکراسی و ساختاری سکولار به مهم‌­ترین رکن بازسازی اجتماعی تبدیل شده و روابط اجتماعی به جای یک بورژوازی مبتنی بر یک ملت بر اساس روابط اجتماعی کمون­‌ها و تعاونی­‌ها سازماندهی شده، قرار دارد. پیداست که با افزایش مشروعیت خودمدیریتی دموکراتیک در شمال و شرق سوریه جنگی که علیه  کُردها در ترکیه و اعمال ستم و خشونت بر آنان در جریان است،  مشروعیت خود را از دست می‌­دهد.

رژیم عدالت و توسعه ترکیه برای حصول اطمینان از کسب حمایت اجتماعی که  به تدریج در پروسه انتخاباتی از دست داده بود، از خط­ مشی قدرت­‌های فاشیستی پیروی می­‌کند؛ فاشیسم برای نهادینه شدن و حفظ خود همواره نیاز به دشمن‌­های داخلی و خارجی دارد. جنگ‌­ها تثبیت پایگاه توده­‌ای فاشیسم با انگیزه‌­های ناسیونالیستی و مذهبی را ‌تضمین می­‌کند. البته فاشیسم تنها محدود به ایجاد یک هژمونی ایدئولوژیک که برای نهادینه­‌سازی ناسیونالیسم و دین­گرایی ظهور می­‌کند، نیست؛ ارتجاعی‌­ترین شکل دولت که در چارچوب نیازهای بورژوازی بزرگ و سرمایه انحصاری ایجاد شده است. امروز قدرت بورژوازی/سرمایه ترکیه با دوران جنگ اول عراق در 35 سال پیش و دوره تهاجم دوم عراق در 20 سال پیش متفاوت است. همانطور که یک مقام آمریکایی بیست سال پیش به طور خلاصه بیان کرده مهم‌­ترین محصول صادراتی ترکیه در آن زمان ارتش آن بود که بهای ارزانی داشت. رژیم حزب عدالت و توسعه که تحول نئولیبرالی را با خصوصی‌­سازی و انعطاف­‌پذیری در این بیست سال تکمیل کرده اولویت­‌های سیاسی خود را با هدف تقویت سرمایه­‌ی اسلام‌­گرا و همچنین سرمایه TUSIAD با انتقال منابع خود به بخش­های سرمایه‌­ای که کاملا مطیع آن هستند و سیاست‌­های مبتنی بر اجاره، ساخت‌­و­ساز و تورم، تعیین می­‌کند. ­در حالی که در مدت 30 تا 40 سال پیش سلاح­‌های مورد استفاده در جنگ کثیف علیه مردم کُرد با سهام اختصاص یافته از بودجه­‌ی عمومی و از کلانشهرهای امپریالیستی خریداری می­‌کرد، امروز با تولید پهباد به یکی از مراکز تولید سلاح تبدیل شده است. هم اکنون سازنده­‌ی نیازهای سرمایه مستلزم ایجاد هژمونی نظامی-سیاسی در منطقه است. بنابراین همه­‌ی جناح­‌های سرمایه اعم از سکولارها و اسلام­گرایان هم پیروزی جهادی‌­ها در سوریه و هم حملات به شمال و شرق سوریه را از طریق قدرت رسانه‌­ای که دارند، تحسین می­‌کنند. برای بازسازی شهرهایی که با بمب و سلاح­ ویران شده، دست گروه‌­های سرمایه، ساخت­‌وساز، صنعت فولاد، نفت و غیره را می­‌فشارند.

دقیقا به همین دلیل است که علی­­رغم تمام اظهارات هیئت تحریر الشام در مورد شرع در رسانه­‌های جریان اصلی سرمایه به آن اشاره نمی­‌شود. اخباری درباره‌ی شکنجه مبارزان زن کُرد از سوی تبهکاران ارتش ملی سوریه و ربودن آنان و کشتن غیرنظامیان در رسانه‌های جریان اصلی دیده نمی‌­شود. البته می­‌دانیم که نابودی معیارهای  آزادی در شمال و شرق سوریه به تقویت حزب عدالت و توسعه منجر می‌­شود؛ تبدیل پایگاه ملی-مذهبی که به سه یا پنج قسمت تقسیم شده به بلوکی حمایتی برای حزب عدالت و توسعه به تقویت و تحرک جهادگرایی و فشار دینی، افزایش جنگ علیه کُردها و تحکیم و ارتقای فاشیسم خواهد انجامید. در هر جایی که جهادگرایی و اسلام سیاسی ‌مشروعیت یابد و بر خیابان­‌ها مسلط شود تمامی دستاوردهای زنان و حتی زندگی زنان به خطر خواهد افتاد. نظامی­گری که در شرایط فاشیسم از بُعد مادی و ایدئولوژیکی قوی­تر شد دیروز با گفتن “هر تُرکی سرباز زاده می­‌شود” در تلاش برای بازتولید روابط سلطه بود و امروز با گفتن “هر تُرکی جهادی زاده می‌­شود” وجود خود را به نوعی تضمین ‌می­‌کند. برای ما فمینیست­‌ها برجسته کردن مبارزه برای حفظ دستاوردهای انقلاب در روژآوا جایی که رژیم ترکیه در تلاش برای تضعیف آن توسط گروه­‌های جهادی است، بسیار مهم است.

پانویس­ها

[1] Rosa Luxemburg Kitabı, Haz. Peter Hudis- Kevin B. Anderson, Çev. Tunç Tayanç, Dipnot Yay. Sf.495

[2] Shahrzad Mojab, Marksizm ve Feminizm, Çev. Funda Hülagü, , Yordam Yay. Sf. 33

[3] https://monthlyreview.org/2007/12/01/political-islam-in-the-service-of-imperialism/

برگردان: بهار اورین

لینک منبع اصلی:
https://jindergi.com/yazi/cihatci-militarizm-antiemperyalizm-ve-feminizm/

ممکن است شما دوست داشته باشید