چکیدە
در اکثر خیزشهای اخیر هرگاه زنان در سپهر بە شدت خطکشی شدە، تفکیک و کنترل شدە حضور سیاسی داشتە، سعی شدە ابتدا بە ذیل و تحت منطق و کنش و حتی نقش مردانە کشیدە شود تا بعد بتواند دست بە کنشگری بزند. از این منظر میتوان گفت درون خود انقلاب ژینا، انقلاب دیگری رخ داده و آن هم حضور زنان بە واسطەی زنانگی و تنانگی خود بودە است. برخلاف بسیاری از رخدادهای پیشین نە تنها تنانگی، تن زن و زنانگی و زن بە سایە راندە نشد، بلکە این رخداد مرکزیتی یافتە کە بە واسطەی بدن زن و زن بدنمند بیشتر خواستەها، کنشها و همچنین واکنشها و برخوردهای حکومت را میتوان صورتبندی کرد. هموارە تصور غالب بر این بودە کە شورش، خیزش و انقلاب کنشهایی مذکر و مردانە بودە است و بیشتر کتب تاریخ بر مردانگی این کنش در خاورمیانە اذعان دارند، اما در جنبش ژینا ، خود انقلاب بە مثابە امر مردانە منسوخ و منقلب شد. متفکران چپ و همچنین راست بر زنانە بودن این جنبش صحە گذاشتند. همین امر موجب شد کسانی بە دنبال تشابهات و مترادفات میان انقلاب ژینا و جنبشهای سالهای ١٩٦٨ غرب باشند. جنبش ژینا بنا بە تعریفی کە آلن بدیو از رخداد-حقیقت میدهد در دو سمت هم حقایق پنهانی را آشکار کرد و هم خود دست بە تولید حقایقی زد کە بە ناچار بسیاری از مفصلبندیها و تعاریف پیشین را از زن –تن و مرد-حکومت دگرگون کند. ما یکبار برای همیشە بە این سوی شکاف در نسلها آمدەایم. این تغییر پارادایمیک کە بە واسطەی رخداد- جنبش ژینا روی داد موجب گشت کە دیگر نتوانیم برای همیشە بە آن سوی شکاف بازگردیم. شاید پیامدهای این گسست ها و حتی جغرافیای دیگر نمود عینی بیشتری یابد و هنوز علیرغم تولید انبوه محتوا دربارەی این جنبش، راه طولانی ماندە است تا ابعاد این رویدادها بە صورت سلولی و بنیادی درک و صورتبندی گردد. اکنون کە بدن سیاسی و انقلابی زنانە برای همیشە از کالبد محبوس خود در نقشهای کلیشەای رها گشتە، امکان تحدید و تسخیر دوبارەی این تن امکانپذیر نیست.
واژەهای کلیدی: انقلاب، رخداد، بدن زنانە، بدنمندی، تنانگی
بیان مسئلە
خیزش بزرگی کە در سپتامبر٢٠٢٣ در ایران و بە نام “ژن ژیان آزادی” از کردستان آغاز شد همان گونە کە از نام آغازینش پیداست عمیقا متاثر از جنسیت بودە است. مطالبات، شعارها و خواستەها و دلایل برپایی این جنبش اعتراضی بە همان اندازە کە نابرابریهای سیاسی، حقوقی، اقتصادی و اجتماعی و بنیان سیستم قدرت را بە چالش کشیدە، به همان اندازه هنجارها، پیشینەی مردسالاری، عرف و کلیشەهای فرهنگی را نیز مورد نقد، تغییر و دستکاری قرار دادە است؛ بە جای آنها مجموعەای از پراکسیسهای بدنمند، زمانمند و مکانمند بە وجود آوردە است. مبارزە و مقاومت در زمینە کنونی خود عمیقا وامدار زنان است و سیاست بدن و آناتومی سیاسی بدن بە عنوان عرصەای محوری هم برای کسانی کە خواهان تضعیف سوژەی قدرت و مخالف هستند و هم برای حوزەهای اقتدارگرایانە کە بار دیگر در راه تثبیت قدرت خود گام برمیدارند، بسیار حیاتی است. در رویداد حضور هزاران نفر در خیابانها و در اعتراضات و تظاهرات عمومی جنبش ژینا و زمانی کە پی کنشهای اعتراضی بسیاری از زنان و مردان به خیابان میآیند، بهویژه در حضور پیشگام زنان و جایی که انبوه جمعیت میادین و خیابان را تسخیر میکنند، میتوان دید که چگونه فضای عمومی موجود توسط کسانی که حق تجمع ندارند، تصرف میشود و زندگی آنها در جریان تجمع در معرض خشونت پلیس، دستگیری و مرگ قرار میگیرد. حمله به بدن، حمله به خود حق است، زیرا حق دقیقاً همان چیزی است که بدن میخواهد در خیابان در عرصە عمومی اعمال کند. بدنهای معترض زنانە مخالفت خود را با مشروعیت سیاستها و تقسیمبندی فضای خصوصی و عمومی از طریق حضور و فیزیک خود و از طریق بدن خود ابراز میکنند، اما به دلیل اشغال آن فضا و مقاومت و اصرار در اشغال فضا، چالش مهمی را در شرایط بدنمند مطرح میکنند، بدین معنا که وقتی بدن از نظر سیاسی اعتراض میکند فقط به زبان صوتی یا نوشتاری، با حمل پرچم، پلاکارد و با پوشش رسانەها نیست بلکە همین حضور در نادیدەترین مکانها، خود بزرگترین کنش سیاسی است. برای بنیانگذاری تغییرات ساختاری و ایجاد گسستهای اجتماعی باید بدن نمود یابد. من برای دیگران نمود دارم و آنها برای من نمود دارند، به این معنی که فضایی بین ما اجازه میدهد که هر کدام نمود داشته باشیم و اگر سوژەی قدرت اجازە این نمود را ندهد و فضا را قبضە کند، کنش سیاسی این بدنها و تجمیع آنها تبدیل بە اعتراض، شورش و انقلاب خواهد شد. ما صرفاً یک پدیده دیداری برای یکدیگر نیستیم – صدای ما هم باید شنیده شود و بە هر اندازە این بدنها نادیدە گرفتە شوند امکان حضور در فضای اعتراضی و همبستگی بیشتری خواهند یافت. به علاوه، چگونگی بودن ما «برای» دیگری- در بدنی که هستیم- نمایان میشود و این بە گونەای است که تنها خود را نمیبینیم بلکە بودن بدن برای همەی ما تبدیل بە امری لازم و ضروری میشود. زمانی کە سیستم سیاسی میخواهد بدن مرا بە گونەای بازتعریف کند کە من نمیتوانم برای خودم باشم، و از نظر جامعهپذیری من از مالکیت بر وجود خودم محروم میشوم و سوژەی قدرت بدن مرا سلاخی، تقبیح یا انکار میکند پس من علیە بدن نمادین دولتی قیام میکنم. من به نحوی برای دیگران نمود دارم که نمیتوانم تنها برای خودم باشم و از این طریق، بدن من دیدگاهی ایجاد میکند که فقط به من تعلق ندارد بلکە دارای یک رنج تاریخی و یک انکار جمعی متعلق بە تمام افراد جامعە است. این نکتهی مهمی است زیرا که بدن فقط دیدگاه من را نمایان کند بلکه در واقع بدن در حال ردوبدل کردن دیدگاهها است و این تبادل و ارتباط مهم است. این به وضوح زمانی روی میدهد که ما به بدنهایی میاندیشیم که با هم کنش دارند. هیچ بدنی فضای نمود را ایجاد نمیکند، بلکه این کنش، این تمرین اجرایی فقط «بین» بدنها اتفاق میافتد، در فضایی که شکاف میان – بدن من و بدن دیگری- را تشکیل میدهد. به این ترتیب بدن من وقتی کنش سیاسی انجام میدهد به تنهایی عمل نمیکند. در واقع، کنش از «بین» بدنها پدید میآید. زنانی کە در جنبش “ژن ژیان آزادی” دارای عاملیت سیاسی هستند در عین حال دارای بدن سیاسی هستند کە از کردستان بە پا میخیزد و مالکیت و بازتولید سوژە قدرت بر بدن را مورد چالش قرار میدهد. کتاب کار در تاریخ ایرلند از جیمز کانلی این مضامین را گستردەتر میکند و آن را بە تصویر میکشد. عناصر ابداع کاملا آشکار هستند. تاریخی کە بە بخشی از معرفت یا ایدئولوژی ملت، دولت یا انقلاب تبدیل شد آن خاطرەای نیست کە اینک در حافظەی جمعی نقش بستە بلکە تصویری است که بە دست متصدیان نگاشتە، گزینش، ارائە و نهادینە میشود. تصاویری کە از اعتصابات و وقایع انقلاب در حافظەی سالمندان نقش بستە و با مرگ آنان شاید از میان خواهد رفت، با تصاویر ابداعی توسط قدرت سیاسی تفاوت دارد. هنوز هم مورخان با هر هدفی، آگاهانە یا ناآگاهانە در این فرایند خلق، تکەتکە سازی و بازسازی تصاویر گذشتە درگیر و بە همان اندازە در آن شریکند. این فرایندی است کە نە تنها بە حوزە مطالعات تخصصی بلکە بە قلمرو عمومی انسان بە مثابە یک موجود سیاسی تعلق دارد.
سنن ابداعی زنان
زنان در جنبش کنونی و در آغاز از کردستان تا دیگر نقاط ایران با عاملیت و موجودیت سیاسی خود مبارزە دیگری را رقم زدند کە نظاممند، ساختارمند و بدنمند بودە و از دل سنتهای تاریخی پیشین خود سربرآوردە است. سنت ابداعی از نگاه هابزبام بە مجموعە سنتهای ابداعی و نوآورانەای گفتە میشود کە هم اسما بنیان نهادە میشود هم اینکە در دورەای مشخص پدید میآیند و خود را تحکیم میبخشند. این مجموعە اعمال و فعالیتها تحت سیطرەی قوانین آشکار یا پنهان حاکم رشد میکنند و ارزشهای خاص خود را نهادینە میکنند و هنجارهای خاصی را بیان مینهند کە بە دلیل تکرار و استمرار قدرت مییابند. همین فرایند تکرار بیانگر پیوستگی و استمرار با امر گذشتە است. انقلابها و جنبشهای پیشرو کە طبق تعریف خود، در تاریخ گسست ایجاد میکنند، گذشتە خاصّ خود را دارند و دارای سنتهای ابداعی ویژە هستند و از سویی دیگر خود در گذر زمان عامل انسجامبخش بە آیندە خواهند بود.
انگلس در اولین کلمات در کتاب جنگ دهقانان در آلمان مینویسد: “ملت آلمان انقلابیون خود را دارد و همچنین قهرمانان و شهدای خود را کە سنن ابداعی خود را تحکیم میبخشند و تضمین میکنند.” با توجه به این گفتهها میتوانیم آن را بە ابعاد دیگری از زیست سیاسی و اجتماعی سایر ملل و موقعیتها تعمیم دهیم. بسیاری از روشهای مبارزە، مقاومت و سازماندهی و مطالبات خلق و شیوە مواجە سیستم سیاسی با اینگونە فعالیتها دارای پیشینە و همچنین خاستگاهی است کە سنتهای ابداعی خود را در بستر اجتماعی میآفریند. جنبش “ژن ژیان آزادی” قهرمانان، قربانیان و شهدای خود را دارد. کسانی کە از دل این سنتها آفریدە میشوند و تکثیر مییابند این قابلیت را دارند کە بە نسلهای بعد منتقل شوند. در اینجا بە صورت مختصر بە شماری از انواع بدنهای سیاسی زنانە در جنبش اخیر میپردازیم.
بدن مبارز
در سالهای پس از انقلاب ۱۳۵۷در ایران، زنان کُرد نقش پررنگی در سازماندهی اقدامات جمعی سیاسی ایفا کردند. بسیاری از آنان کە پیش از آن در صف مبارزە با رژیم پهلوی بودند با تغییر شرایط سیاسی کردستان و حوادث متناوب در آن جغرافیا به گروههای مخالف پیوستند. تجربە شکلگیری و در واقع سنت ابداعی مبارزات منسجم و مبارزە در درون شهرها و خارج از آن توسط زنان دارای تاریخ و پیشینە است. در این میان سهم گروهها و تشکلهای مردمی پررنگ و برجستە است.
در جریان کوچ اعتراضی مردم مریوان در تیرماه ۱۳۵۸و تنها چند ماه پس از انقلاب سال ٥٧ زنان نقش چشمگیری ایفا کردند. به اعتبار شاهدان، اسناد و تصاویر باقیمانده از این رویداد تاریخی، در کنار حضور فعال زنان مریوانی در اردوگاه “کانیمیران” شماری از زنان از سایر شهرهای کردستان برای همبستگی با مردم مریوان پیاده به سمت این شهر راهپیمایی کردند. پلاکاردها، شعارها و گزارشهای مطبوعات آن زمان نشان میدهد که زنان با مطالبات آزادیخواهانه و برابریخواهانه وارد عرصهی مبارزات سیاسی شده بودند. دستاورد زنان در اين دوره گروههای سیاسی، تشکل و سازمانهای علنی زنان تحت عنوان شورای زنان و يا اتحاديهی زنان و تشکيلات زنان (کوری ئافرهتان) در اغلب شهرهای کردستان بود. اين تشکيلات در ارتباط مداوم و هماهنگی با يکديگر بودند. هدف آنها بسيج زنان برای رشد آگاهی جامعە، سوادآموزی و ایجاد تشکل زنان در روستاها، حاشيه شهرها، کارگاههای قالیبافی و…. به منظور مبارزه برای احقاق حقوق اجتماعی بود. در 28 مرداد سال 1358 همزمان با فرمان جهاد در کردستان و سلب آزادیهای مردم و برچيدن تشکلات دمکراتيک و غيرقانونی کردن فعاليتهای سازمان و احزاب اپوزيسيون، جنگ و فضای سیاسی در کردستان وارد ابعاد دیگری شد. زنان با عضویت در گروههای مخالف، تحصن، تظاهراتهای خيابانی و راهپيمايیها بخش بزرگی از مبارزه بودند. برای ردیابیِ و شناخت ریشەهای حضور زنان در جنبش “ژن ژیان آزادی” و نقش محوری مبارزە آنان باید بە تجارب تاریخی شکلگیری نهادهای دمکراتیک زنان و مطالبەگری و تمام آن هزینەهای سیاسی رجوع کنیم کە بە مدت چهار دهە ادامە یافتە است. در هنگامەی طرح اجباری شدن حجاب در اسفند ٥٧، واکنشهای اعتراضی در برخی از شهرهای ایران روی داد و همچنین در سنه، مریوان و کرماشان گروههای زیادی از زنان بە اعتراض پرداختند. همزمان برگزاری مراسم روز جهانی زن هشت مارس بە یک درخواست جمعی و شکلی از مبارزات مداوم زنان تبدیل شد کە هر سال ادامه یافت. این مطالبات دارای اهمیت، کنشهای خاص خود را میطلبید و زنان با سنتهای ابداعی تاکتیکهای مقاومت و مبارزە را پیش بردند. زنان در این فضا و مکان تشکلها و گروههای مستقل خود را تاسیس کردند و همزمان با انتقاد بە سیستم مردسالاری و مبارزە علیە تبعیض جنسیتی و مطالبات برابریخواهانە در میدان مبارزات سیاسی و تغییرات اجتماعی هم حضور داشتند. همچنان کە گلرخ قبادی، مهناز متین و ناصر مهاجر در مصاحبە و نوشتەهایشان بیان میکنند کمیتە موقت زنان، شورای زنان سنه، اتحادیە زنان مریوان، جامعە زنان مبارز سقز و تاسیس تعدادی از تشکلهای دیگر بخشی از برنامەهای عملی زنان برای ایجاد تغییرات بنیادی بود. یکی از مهمترین اسناد مبارزات زنان و مطالبات آنها و شیوە اجراییشان در اساسنامە مترقی و جامعە زنان مبارز سقز ذکر شدە است. بخشی از متن این بیانیە به شرح زیر است:
قیام مسلحانه 20 و 21 بهمن ماه اگرچه توانست پیروزیهایی نصیب خلق قهرمان ایران نماید ولی به علت عدم سازماندهی مبارزات حقطلبانه نتوانست به پیروزی نهایی دست یابد و کلیهی ریشههای ارتجاع را برکند و دست امپریالیسم را به کلی از مناسبات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ایران قطع گرداند. لذا برای خنثی نمودن کلیهی توطئههای ارتجاع و تداوم مبارزات و به ثمر رساندن آن تا آزادی کلیهی نیروهای زحمتکش و لغو استثمار فرد از فرد، زنان مبارز سقز تشکل خود را در جمعیتی به نام” زنان مبارز سقز” اعلام میدارد، اهداف جامعه عبارتند از: الف. تشکیل جمهوری دموکراتیک خلق بر اساس آزادی کامل جمعیتهای سیاسی، مذهبی و صنفی برای همهی طبقات و اقشار مردم. آزادی کامل مطبوعات، بیان، تبلیغات، آزادی اعتصابات و تظاهرات، آزادی آموزش نظامی، تشکیل شوراهای کارگری که ناظر بر امر تولید و توزیع کالاهای کارخانه باشند. ب. تشکیل شوراهای دهقانی و نظارت آن بر امر اصلاحات ارضی و تقسیم زمین به نسبت اعضای خانواده دهقانان ج. خودمختاری و حق تعیین سرنوشت برای تمام خلقهای ایران در چارچوب ایران آزاد و دمکراتیک. د. برابری زنان و مردان در مسائل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و کوشش در راستای ایجاد تشکیلات سراسری زنان؛ ر. مبارزات صنفی جهت تأمین امکانات رفاهی در دوران بارداری و پس از زایمان، ایجاد مهد کودک و نگهداری کودکان زنان شاغل و به خصوص زنان کارگر و زحمتکش… . ) آیندگان، شنبه 7 خرداد (1378 بندها و ارکان این اساسنامە چنان پیشرو است کە هنوز و پس از گذشت دهەها بە قوت خود باقی ماندە و دارای قدرت اجرایی است.
به هنگام برگزاری مراسم استقلال یا سهربهخویی کردستان در22 ژانویه 1946 که در چندین شمارهٔ روزنامهی کردستان گزارش شده است، ٢٣ تن از شخصیتهای اصلی جمهوری مهاباد حاضرین را مورد خطاب قرار دادند. از شانزده نفری که سخنرانی کردند دو نفر از آنان زن بودند. سخنرانان زن که از معلمان مدرسهی دخترانه بودند، استقلال کردستان را گرامی داشتند و بر ضرورت شرکت فعال زنان در مبارزه تاکید کردند. خدیجه مجدی یکی از معلمان گفت: “اینک خواهران عزیز بیایید بسوی برادران عزیزمان بنگریم و دستهایمان را بدست همدیگر دهیم زیرا من میبینم که ماممیهن چشمانتظار است تا دخترانش دست به اقدام و آموزش بدهند تا ما نیز به برادران عزیزمان برسیم؛ امروز دنیا نیازمند آن است که دختران و پسران همچون خواهران و برادران برای آزادی مام مهین به یکدیگر بپیوندند. این خط سیاسی که پیشتر در نشریات ” کومهلهی ژ . ك ” بە وضوح بیان شده بود، مکرراْ در سخنرانیهای مردان و زنان، در روزنامهها و در اشعار بیان میشد. حدود دو هفتهی بعد معلمین مدارس دخترانه برای ابراز شادمانی از استقلال و معرفی رهبر کردستان یک گردهمایی ترتیب دادند. طبق گزارش روزنامهی کردستان که پس از تشکیل حزب زنان منتشر گردید، تعداد زیادی از زنان عضو حزب دمکرات کردستان و مردم از همهی طبقات و اقشار در این مراسم شرکت کردند. سخنرانان در این تجمع تاریخی بیان کردند کە ما نبایست همواره از همسرانمان انتظار داشته باشیم به ما پول، لباس و طلا بدهند .خانمهای عزیز، با نگه داشتن دخترانتان در چاردیواری خانه آنها را بدبخت نکنید؛ آنان را به مدرسه بفرستید تا همانند زنان، بیسواد نشوند تا بدین ترتیب بتوانند از حقوق ملی خود دفاع کنند و بخصوص اینکه زنان کرد بتوانند در همان موقعیتی قرار گیرند که زنان متمدن خارجی.
سخنرانهای بعدی، اشارە میکنند که ما زنان میبایست چندین بار آزادیمان را جشن میگرفتیم بطوری که تمام دنیا بدانند که زنان کردستان آزادی را بیش از مردان دوست میدارند و از زنان انتقاد میکنند کە چرا خود را در مقامی پائینتر از مردان میدانند. آنان زنان را به خوشحالی از سقوط دیکتاتوری شاه فرامیخوانند تا از فرستادن دخترانشان به مدرسه دریغ نکنند جایی که به زبان مادری خودشان به آنان آموزش داده میشود. سپس شرکتکنندگان به حزب دموکرات کمک مالی میکنند. روزنامه اسامی ٤١ زن را که به حزب پول و طلا دادهاند ذکر کرده است. در واقع قدم نهادن زنان بە عرصههای مختلف مبارزە، عاملیت، مقاومت و حضور در تشکلهای مختلف از دهەها قبل آغاز شدە بود. در جنبش ژینا شاهد تشکیل حلقەهای بزرگ اعتراضی بودیم کە در شهرهای مختلف بە شکل انسجام یافتە توسط زنان تشکیل شدە و صف مقدم اعتاضات خیابانی را تشکیل داد. آنچە از نخستین جرقەهای جنبش “ژن ژیان آزادی” تاکنون ادامە یافتە حاوی درسهای مهمی است کە نیاز بە بررسیهای فراوان دارد. استان کردستان یکی از امنیتیترین استانهای ایران است و هر کنش و سازماندهی در این نقطە جغرافیایی ریشەهای عمیقی دارد. در جنبش “ژن ژیان آزادی” به وضوح و بە شکلی پررنگ شاهد بودیم کە حضور زنان از همان ابتدا در گورستان آیچی سقز و برداشتن روسریها از سر و آغاز سردادن شعارهای سیاسی بازتولید تصاویر و پراکسیس سیاسی است کە دارای پیشینەی تاریخی است. مبارزاتی کە در آن زنان پیشگام هستند توان سازماندهی و بسیج بسیار بالایی دارد و این پتانسیل در کردستان نتیجهی سالها فعالیت جمعی و کنشگری میدانی مردم است. جامعهی مدنی کردستان ایران یکی از قویترین جوامع مدنی در خاورمیانه بودە است کە با جنبش ژینا در سطح بینالمللی سوالات و افق جدیدی را در مفهوم کنشگری، مبارزە، مقاومت بە وجود آورد. سالهاست که قویتری و کاراترین جنبشهای اجتماعی در کردستان فعالیت مستمر و عینی دارند. جامعهی کردستان قویترین جنبش معلمین، قویترین جنبش زنان، قویترین جنبش محیط زیست، قویترین جنبش نه به اعدام و … را طی سالهای گذشته در ایران ایجاد و سازماندهی کرده است. در این میان سهم کنشگری و مبارزە زنان بسیار کلیدی است .چندین نسل از زنان در کنار هم به تقویت بنیانهای کنش جمعی پرداختهاند و سنت های ابداعی خود را گسترش دادەاند. سنتهایی کە بخشی از آن را در تشکیل اتحادیە دموکراتیک زنان کردستان در ١٥ مارس سال ١٩٤٦ توسط مینا قاضی در مهاباد شاهد بودیم. اتحادیەای کە دارای هیات مدیرە بود حق عضویت در آن پرداخت میشد و برای سوادآموزی زنان در محلەهای شهر معلم استخدام شدە بود. بسیاری تنها امروزِ کردستان و مقاومت و میدانداری اکنون زنان کردها را میبینند؛ اما نمیدانند که این سازماندهی و کار جمعی نتیجهی جنبشهایی است که سالهاست در کردستان شکل گرفته و با پرداخت هزینههای گزاف پابرجا مانده است.
بدن تراژیک-شهید
پدران و مادران بسیاری در باکور یا شمال کردستان بازماندە و بقایای زیست و وجود و بودن فرزندانشان را در جعبە یا کفنی حاوی مقادیری استخوان تحویل میگیرند و با یک صورت حساب شامل نگهداری جسد و یا تحویل بستە میشوند کە باید پرداخت کنند. آنها پرداخت میکنند و با بستەی کفن بازمیگردند و بدن عزیزشان را بە خاک میسپارند. مصادرە کردن بدن بیجان و محاصرە کردن تن و نظم بخشیدن بە اجساد بخشی از مکانیسم سرکوب است. پس از هفت سال استخوانهای “هاکان ارسلان” مبارز کرد در کیسەای بە پدرش تحویل دادە میشود و او این استخوانها را پس میگیرد و همراه با خانوادە و بستگان و همرزمان بە خاک میسپارد. این استخوانها در حافظەی جمعی نقش میبندد. همچنان کە عمل سربازان مسلح اردوغان زمانی کە بدن خونین “بارین کوبانی” را محاصرە میکنند و لباسهایش را از هم میدرند و اعضای بدن این زن گریلا را مثلە میکنند. عمل شنیعی کە خشم و انزجار عمومی بە دنبال داشت یا در لحظەای کە بدن زن مبارز “چیچک” را زندە اسیر و مردان، بدن این زن را در محاصرە با شکنجە و تجاوز تحقیر کرده و رو بە دوربین میخندند. میدانیم این بدن زنانە تحقیر شدە نیست، بلکە رهاشدە و والا است.
در بازخوانی تجارب اشتراکی خانوادەهای سیاسی کلید واژەهای مهمی وجود دارد کە هنوز ناگفتە باقی ماندە است. در واقع Shared Experiences خانوادەهای بسیاری شبیە بە هم و هنوز بدون مخاطب ماندە است. خانوادەهایی کە بارها درخواست پاسخگویی از سوژە قدرت داشتە و یا دادخواهی کردەاند و این مطالبەی آنها بدون پاسخ ماندە است. خانوادەهایی کە در دهەی شصت در میان فضای تاریک و روشن سیاسی اجتماعی در سحرگاهها و در زمستانهای یخبندان یا تابستانهای با گرمای کشندە با طی کردن مسافت طولانی از روستاها و شهرهای مختلف بە در زندانهای مرکزی مرکز استانها و یا تهران میرسیدند، در انتظار شنیدن خبر یا ملاقات با فرزند، برادر، خواهر، پدر، مادر و یا همسر خود بودند و بارها نگهبانی خستە و عصبی بە جای هرگونە پاسخ، ساک کوچکی، نایلون سیاهی، کارتن کوچک و یا پاکتی مچالە را بە آنها تحویل دادە است. ساک را باز میکردند؛ آخرین لباسها و گاهی یک نامە و گردنبندهایی ساخته شدە از هستەهای خرما، پارچەهایی گلدوزی شدە از نخهایی با رنگهایی محدود با یک نوشته یا قلبی کوچک در گوشەی پائین. اینها بازماندەهای یک حیات گرفتە شدە یک اعدامی سیاسی دهەی شصت بودە است.
“س. ک”خواهر یکی از اعدامیهای دهە شصت کردستان روایت میکند: “ساعت شش صبح رسیدیم. در زندان مرکزی سنه از شب قبل از بانە حرکت کردیم اما ماشین بارها در جادەی برفی و راه بندان ماند و خراب شد و عاقبت رسیدیم. قرار بود برادرم را ملاقات کنیم اما نگهبان مرتب بر سر مادرم فریاد میزد کە مادر جان پسرت اینجا نیست. ما همچنان آنجا ماندیم نزدیک ظهر بود کە بار دیگر در را باز کردند و ما داخل شدیم. از شوق دیدار برادرم انگار از خون و شادمانی در دلم منفجر شدە بود. جان گرفتم و با پدر و مادر پیرمان جلو رفتم. آنچە با خود بردیم جورابهای وصلە شدە برادرم بود با تسبیح ساختە شدە از زرورقهای سیگار زندان و یک دفتر کوچک. اعدام شدە بود. تمام.”
کالبد بیجان روایت نمیکند از ساعتهای بازجویی و شکنجە، شکنجەی دختران و زنان ما، از مساحت انفرادی و فضای زندان، از ساعات بیهواخوری یا حمام کردن با برف، از نوع اتهام و از دفاع بدون وکیل، از چراغ چرکین روشن بر بالای میز بازجویی کە همزمان میز شکنجە و اعترافات اجباری هم بودە است، از قدرت بدن متلاشی در ساعتهای تب و خون و جنون و شکنجە، از صدای ممتد تیرباران در تمام شبها و روزها و از آنچە بر ” زیباترین مردگان ما” و “جوانانی کە حتی صورت عشق را نبوسیدەاند” در تمام آن سالها رفت. بدن تراژیک روایت نمیکند از آخرین ساعات شب زمانی کە بە دختران مبارز در انفرادیها تجاوز میکردند مبادا کە ” هر دختر باکرەای کە اعدام شدە بە بهشت میرود ” مصداق یابد و تجاوز بە مثابە شکنجە هرگز جرمانگاری و روایت نشد زیرا کە بدن تبدیل شدە بە جسد و میت، فاقد حیات است و نمیتواند روایتگر باشد؛ زیرا آن بدنها بە سرقت رفتند، شبانە دفن شدند و با تمام داغها و سوختگی و آثار کابل و پوتین و شلاق و وسایل الکترونیکی و مکانیکی بەجا ماندە از قرون وسطی با معدەهای خالی اما مغزهایی پر و سرشار، با قلبی تپندە و با سرود و ترانەای بەجاماندە در قفل دندان و زبان بە زیر خاک رفتند. آن کسی کە بازماندە میتواند شاهد -روایتگر باشد و شهادت دهد کە ” او” این زن این ضمیر مبهم وجود داشتە است و پیش از رفتن بە زندان-بازداشتگاه ” حی “بودە است. انباشت روایتهای ناشنیدە، ناگفتە، سانسور و دفن شدە در این دهە چنان زیاد است کە هر نشانەای هر تصویری و هر نامی میتواند انبوهی از وقایع را بە یاد بیاورد. هر احضار روایتی نیز شاهد و بازماندەای دارد کە آخرین ساعات و روزها را بە یاد بیاورد. هر بدن شکنجە شدەای هر بدن تراژیکی اگر تحت تاثیر گفتەی بنیامین در تزهایی دربارەی تاریخ باشیم، میتوانیم اشارە کنیم برای رهایی اکنون باید کە گذشتە را رها کنیم. این گذشتە هرگز رها نشدە زیر کە بدن تراژیک- بدن سیاسی رها نشدە است. مصادیق جرمانگاری روایت نشدە و این تروماهای جمعی هرگز مداوا و درمان نشدند. رنج تمام آن رخدادها بدل بە یک ترومای بدنمند تاریخی گشتە و تروماتیزه شدە است. این روایات از بدنمندی مبارزە و بدنمندی زنانە و شاهدهای حقیقی هرگز احضار نشدەاند و سوگ برای همیشە حل نشدە ماندە و تا مرگ ژینا بە مثابە یک یک سمبل و نشانە و رنج تروماتیک امتداد مییابد. سوگ ناتمام خانوادەهای سیاسی دهەی شصت با انباشت روایت در کردستان میتواند منجر بە همذاتپنداری با کالبد بیجان ژینا امینی شود بە همین دلیل است کە مرگ تراژیک منتشر شدەی او، تبدیل بە یک نماد میشود. بدنمندی اعتراض و بدنمندی تفاوت و مبارزە و بدنمندی تراژیک. بازپسگیری بدن ژینا و تدفین او در زادگاهش سمبلی از بازپسگیری بدن، کالبد فرودستی است کە میخواهد در برابر فرادستان خود را تدفین و مویە کند و بە خاک بسپارد. خانوادەهای کشتەهای دفن شدە در تمام آن سالها خواهان اجرای مناسک سوگ بر بدن مبارز خود بودەاند و این مناسک از آنها دریغ شدە است، خواهان گریستن و سوگواری بر بدن همخون خود بودەاند کە بیپاسخ ماندە و آنها هنوز پس از دهەها در مدار سوگ ناتمام خود ماندەاند. محل تدفین رامین حسینپناهی زندانی اعدامی هنوز از مادر پیرش مخفی ماندە و او تمامی خاک کردستان را دربرگیرندەی تن فرزندش میداند و زمانی کە بر سر مزار ژینا-مهسا امینی میرود دست بر سنگ مزار بدن ژینا میکشد و میگرید. جامعەی تروماتیک کردستان در تمام این سالها خواهان بازپسگیری مفقودشدگان، کشتەشدگان و اجساد بینام دختران و زنان و مردان خود بودە و حتی کسانی کە خانوادەای نداشتند. زمانی کە بدن تراژیک ژینا بە قبرستان آیچی سقز میرسد، این رسیدن و این وصلشدگی بە زادگاه، در واقع پایان سفر کالبد است از مرکزیت تهران بە کردستان پیرامونی کە خود تبدیل بە مرکز میشود. بدن زمانمند و مکانمندی کە انبوه خلق توانستند از قدرت سرکوبگر بازپس بگیرند و دیگر بینشان دفن نمیشود و بدون انجام مناسک سوگ دفن نشدە و اکنون این تن زنانە زایش یک خیزش را رقم میزند. اتفاقی کە در قبرستان آیچی روی داد در واقع یک خاکسپاری نمادین بود، یک بازپسگیری بدن زنانە و بە مثابە یک نماد و دال غالب بازپسگیری کشتەشدگان بینشان دیگری است کە در این سوگواری بدون بدن ماندە بودند. تمثال ژینا/مهسا امینی بازپسگیری بدنهای تراژیک دهە شصت، هفتاد، هشتاد و دهە نود و تمامی کشتەشدگان این سالها و ماهها و روزها بودە و احضار عمومی تمامی ارواحی کە در میان پروندەهای بازداشتگاهها و زندانها سرگردان بودەاند. آرام گرفتن و بە حساب آمدن بدنهای مفقود شدە و نابودشدەای است کە پیش از این سیستم قدرت انضباطی با تمامی اجزا و ارکانش آنها را پنهان کردە بود.
بدن قربانی
هنگام سخن از بدن قربانی، از قتل ناموسی سخن میگوییم و زمانی کە از قتل ناموسی صحبت میکنیم باید از پیراهن غرق در خون سارینا و تن کبود و نحیف هوژان، از بدن سرگل کە مثلە شدە بود، از گلولەهایی کە جمجمەی وفا را متلاشی کردە بود، از سر جدا شدە از تن زعفران و از پاهای شکستە و همزمان طناب دور گردن لیلا و تمام زنانی حرف بزنیم کە قاتلانشان هم اکنون در میان ما زندگی میکنند. بە صف نان میروند و سر کار هستند و شاید هم منتظر یک احضاریە دادگاه کە یادآوری کند خواهر، همسر و یا دخترشان را کشتەاند… بدن زن قربانی در جامعە شرق کردستان یک شاهد زندە است بر نابرابری حقوقی و فرهنگی و حرفی میان زنان و مردان. افزایش خشونت علیه زنان که قتلهای ناموسی و خودکشیهای اجباری یکی از مصادیق آن است و مختص به کردستان یا ایران نیست، اما با وجود سنتهای ابداعی مبارزە زنان و حضور آنان در ” چیا ” (کوهستان) و مبارزات و مقاومت شهری این سوال مطرح میگردد کە چرا کردستان دارای بالاترین آمار قتلهای ناموسی است؟ ما با وجود همزیستی فرد سرزنشگر،خشونتگر و سرکوبگر در کنار قربانی، شاهد روند افزایشی این خشونتها در کردستان هستیم. قتل ناموسی و آنچه به نام honor killing شناخته میشود و در مباحث حقوق بشر، سازمان ملل و دیگر مباحث حقوقی و اجتماعی نیز جای دارد، خود ذیل یک مجموعه بزرگتر به نام femicide یا کشتار زنان قرار میگیرد. قتلی که در آن، مقتول یک زن است و محور آن بر مبنای جنسیت قرار میگیرد و با عوامل مختلفی ارتباط دارد. در واقع هر زمان که از قتل ناموسی صحبت میکنیم، میبایست به ارتباط معنادار و درهم تنیده چند شاخص مهم از جمله تداوم و اثرگذاری فرهنگ و سنت مردسالاری در کنار وجود قوانین نابرابر در حیات حقوقی، زیست سیاسی، توسعهنیافتگی کردستان و فقر مالی، شاخص بالای فلاکت، فقدان قوانین حمایتی، ضعف نهادهای مدنی و انجمنهای حامی حقوق زنان، عدم وجود عدالت جنسیتی و بسیاری از موارد دیگر و همچنین بە نظریەی اینترسکشنالتی توجە کنیم. نظریەای کە موقعیت زن و قربانی زن را در تقاطع یا کانونهای ستم مربوط بە ساختار جامعە توضیح میدهد. مادههای قانونی بسیاری وجود دارد که زن را در تملک مرد قرار میدهد و در صورت وقوع قتل توسط پدر/برادر یا همسر او را از قصاص مبرا میکند و همچنین برادر و همسر قاتل را هم مشمول تخفیف مجازات میکند، مادەی ٦٣٠ و همچنین تبصرەی ٢ مادەی ٢٩٥، مادەی ٢٢٠، مادەی ٢٢٦، مادەی ٢٢و دیگر مادەهای قانونی کە زن را “مهدورالدم ” میداند یا برای قاتل مرد مجازات متناسب با جرم را در نظر نگرفتە است. مادههایی که اشاره شد و تبصرەهای دیگر راه برای گریز قانونی قاتل، فرار و عدم مجازات مرتکبین قتل ناموسی باز میگذارد و همچنین راه را بر انواع داوری اخلاقی در مورد مقتول میگشاید و همین تعبیر “ناموس” کە بە دنبال کلمەی قتل میآید قسمتی از قبح جنایت را در فضای عمومی و حلقەهای ارتباطی مقتول میشوید و از بین میبرد. موقعیت پس از قتل مهم است، بعد از قتل ناموسی با وجود بدن مقتول کە زن است، حق خونخواهی و شکایت آنچنانی برای مادر و بستگان زن وجود ندارد و بعد از وقوع جرم هیچ سازوکاری برای جبران خسارات به مادر یا فرزند زن یا بستگان مقتول اجرا نخواهد شد و عدالت ترمیمی در کار نیست. در واقع هیچ تناسبی میان شدت جرم و دایرە تاثیرگذاری با مجازات و عدالت ترمیمی وجود ندارد. همچنین در خصوص “خشونت نمادین” باید اشارە کرد هر خبر و اطلاعرسانی دربارەی کشتە شدن زنان بە اضطراب، ناامنی و عدم اطمینان بە خونخواهی زنان در جامعە دامن میزند و زنان تصور میکنند هر کنش آنها مورد داوری و مجازات قرار میگیرد و از لحاظ روحی و روانی آزار میبینند. با توجه به انسان به مثابه مدرکی بدنمند و بدن به مثابه پدیدهای فرهنگی- اجتماعی؛ مفاهیم بدن فرهنگی، ریخت و سلوک بدنی، بدن مقدس و ناپاک، اُبژه-بدن، اَبژه-بدن و سوژه-بدن در گفتمانهای مختلف، طرح و ارزشگذاری شده است. زن در قتلهای ناموسی بە مثابە یک بدن ناپاک بە بیرون از دایرەی خانوادە-جامعە پرتاب میشود همانگونە کە نظریهی آلودهانگاری ژولیا کریستوا به رابطهی سوژه و امر آلوده/ طردشده میپردازد. آلودهانگاری و فرایند واپس زدن امری است که سوژه آن را آلوده میداند و با این تمهید در پی آن است تا از حریم سوبژکتیویتهی خود دفاع کند، سوبژکتیویتهای که در برونریزیها و برونافکنیهای زبانی آن را آفریده است. از آنجا که امر آلوده همیشه به نوعی وجود دارد، کشمکشِ سوژه و آلودگی نیز همیشه برقرار است. در تقابل با بدن قهرمان، بدن تراژیک و بدن مبارز، بدن زنانە قربانی در جامعە مورد طرد قرار میگیرد زیرا کە ناپاک شمردە میشود. اعمال رژیمهای انضباطی برای تثبیت اقتدار نهاد قدرت چە مرد و چە سیستم سیاسی باشد بدن را در فرم ابژەهای مطابق با قواعد بیرونی شکل میدهند. کردستان در سالهای اخیر هموارە یکی از استانهای داخل ایران بودە کە آمار بالای قتلهای ناموسی و خودکشی زنان را داشتە است. سنن ابداعی زنان و تاریخ مبارزە و مقاومت آنها بر حضور و بدنمندی آنها تاکید داشتە است اما در کنترل و حذف این مرزبندی پاک-ناپاک و پرتاب بدن زنانە بە خارج از دایرە مفاهیم تعریف شدە مردسالاری بە طور کامل موفق نبودە است. ساختار سیاسی حاکم بازدارندگیهای خود را فقط به صورت مستقیم اعمال نمیکند، بلکه از خلال هنجارها و ساختارهای هویتیای که در روندی تاریخی شکل میدهد، آنچه را که مطلوب خود و دیدنی و گفتنی است، هنجارمند میکند. اگر نمود داشته باشیم، باید دیده شویم، یعنی بدن ما باید دیده شود و بدن باید وارد میدان بینایی و شنیداری شود. در تمام این سالها ما با تقسیمبندی تن زنانە و تن مردانە مواجە بودەایم. بدن مردانە بدون کنترل و هراس و مجازات در ملاءعام ظاهر میشود تا حرف بزند و کنشورزی کند، عاملیت یابد و قاعده و قانون تعیین کند و بدنی دیگر که فرودست گشتە، زنانه، بیگانه و خاموش و نادیدە شدە عموماً به فضای خصوصی و پیشاسیاسی تنزل داده میشود. این بدن اخیر به عنوان پیششرطی برای نمود عمل میکند. بنابراین در ساختاری پنهان میشود که قابل کنترل باشد و حذف فیزیکی و قتل او را هم ممکن میسازد، زیرا کە او را آلودە میپندارد. پس راندن بدن زنانە بە سپهر خصوصی، امکان سلب زندگی را بە فرادست میدهد. در رخداد ژینا و حضور هزاران زن با عاملیت زنانە ما با اعتراض بە تمام این ستمها بر بدن زنانە روبرو شدیم. رخدادی کە با مرگ ژینا بە دلیل تخطی از قواعد کنترلگر و مرزبندی تن زنانە آغاز شد با شعار “ژن ژیان آزادی” شعلەور شد و امر عینی را بە میدان مبارزە آورد. زنانی کە در خیابانها بە نشانەی اعتراض و از دل خیزش بە پا خواستند کنشگرانی بودند کە بە حذف، آلودەانگاری، کشتار، کنترل بدنی، واپسرانی و نادیدەانگاری زنانە معترض بودند. خشونت نمادینی کە با هر قتل ناموسی و هر خودکشی زنانە در جامعە تکثیر میشد چنان فضای رعب و وحشتی ایجاد کردە بود کە جز با این خیزش درهم شکستە نمیشد. مرگ نمادین ژینا حامل نام تمام قربانیان زن بودە کە بقا و زندگی آنها توسط قواعد کنترلگر سرکوب شد و از بین رفت. بسیاری از تظاهراتها و راههای مقاومت عظیمی که در ماههای گذشته دیدهایم، فضایی از نمود را توسط زنان و بە واسطە زنان به وجود آوردند و فضای عمومی را که از پیش تحت کنترل سیستم قدرت بود به چالش کشیدند. رابطه میان نمایش عمومی قدرت هنجارهای حاکم در فضای عمومی و سپهر خصوصی را برای همیشە قطع کردند. شناخت شکلگیری حوزەهای مقاومت در برابر قدرت یاریرسان ما برای فهم درهمتنیدگی پیچیدە بخشهای مختلف همین قدرت است. بە همان صورت کە فوکو معتقد بود هیچ قدرت یا اقتداری نمیتوان یافت کە در برابر خود مقاومت نیافریند و در برابر هر قدرتی حوزە کاملی از پاسخها، واکنشها و تدابیر ممکن وجود دارد و تنش و ناپایداری را در بطن قدرت بە وجود خواهد آورد. مقاومت زنانە و حضور و تسخیر در میدان و خیابان همان تقابل غیرقابل تقلیل است کە مرد-حکومت دیگر نمیتواند آن را قبضە کند و پاکانگاری و تعریف بدون واسطە تن زنانە و زدودن کلمە ناموس از مرزبندیهای تثبیت شدە است. بدنهای حاضر در سپهر عمومی در خیزش اخیر نمایندە تمام صداهای خاموش شدە و بدنهای کشتە شدەای هستند کە توسط ارکان مختلف قدرت محو شدند و در عوض، رخداد ژینا تنانگی مولد و کنشگری را زندە کرد کە پیش از آن بارها سرکوب شدە بود. بازگشت امر سرکوب شدە این بار در هیاتی باشکوه و بە تمامی زنانه.
*بخشی از این مقاله در شماره 3 ویژهنامه “زن زندگی آژادی” نقد اقتصاد سیاسی در مقالهای تحت عنوان “ردّ خون و استخوان بر حافظهی جمعی ما” توسط همین نویسنده منتشر شده است.
منابع:
- کریگان،کیت. (١٣٩٥). جامعە شناسی بدن؛نظریەهای مدرن، پست مدرن و پساساختارگرایانە. ترجمە محسن ناصری راد،تهران: نقش و نگار
- لوبروتون، دیوید. (١٣٩٦).جامعە شناسی بدن.ترجمە ناصر فکوهی،تهران: ثالث
-Mojab ,Shahrzad.” Women of Anon-State Nation :The Kurds(Kurdish Studies Series,Volume 3)”,Mazda Pub,2001
-Tohidi, Nayereh. “The Women’s Movement and Feminism in Iran: Revisiting a Glocal Perspective,” In
–Women’s Movements in the Global Era, 2nd Edition, Edited by Amrita Basu, 397-442. Boulder: WestviewPress, 2017