آناتومی سیاسی بدن زنانە در انقلاب ژینا*

آوین روژهلات

چکیدە

در اکثر خیزش‌های اخیر هرگاه زنان در سپهر بە شدت خط­‌کشی شدە، تفکیک و کنترل شدە حضور سیاسی داشتە، سعی شدە ابتدا بە ذیل و تحت منطق و کنش و حتی نقش مردانە کشیدە شود تا بعد بتواند دست بە کنش‌گری بزند. از این منظر می‌­توان گفت درون خود انقلاب ژینا، انقلاب دیگری رخ داده و آن هم حضور زنان بە واسطەی زنانگی و تنانگی خود بودە است. برخلاف بسیاری از رخدادهای پیشین نە تنها تنانگی، تن زن و زنانگی و زن بە سایە راندە نشد، بلکە این رخداد مرکزیتی یافتە کە بە واسطەی بدن زن و زن بدن­مند بیشتر خواستەها، کنش­‌ها و همچنین واکنش‌ها و برخوردهای حکومت را می‌­توان صورت­‌بندی کرد. هموارە تصور غالب بر این بودە  کە شورش، خیزش و انقلاب کنش‌هایی مذکر و مردانە بودە است و بیشتر کتب تاریخ بر مردانگی این کنش در خاورمیانە اذعان دارند، اما در جنبش ژینا ، خود انقلاب بە مثابە امر مردانە منسوخ و منقلب شد. متفکران چپ و همچنین راست بر زنانە بودن این جنبش صحە گذاشتند. همین امر موجب شد کسانی بە دنبال تشابهات و مترادفات میان انقلاب ژینا و جنبش‌های سال‌های ١٩٦٨ غرب باشند. جنبش ژینا بنا بە تعریفی کە آلن بدیو از رخداد-حقیقت می‌­دهد در دو سمت هم حقایق پنهانی را آشکار کرد و هم خود دست بە تولید حقایقی زد کە بە ناچار بسیاری از مفصل­‌بندی­‌ها و تعاریف پیشین را از زن –تن و مرد-حکومت دگرگون کند. ما یکبار برای همیشە بە این سوی شکاف  در نسل‌ها آمدەایم. این تغییر پارادایمیک کە بە واسطە­ی رخداد- جنبش ژینا روی داد موجب گشت کە دیگر نتوانیم برای همیشە بە آن سوی شکاف بازگردیم. شاید پیامدهای این گسست ‌‌ها و حتی جغرافیای دیگر نمود عینی بیشتری یابد و هنوز علی­رغم تولید انبوه محتوا دربارە­ی این جنبش، راه طولانی ماندە است تا ابعاد این رویدادها بە صورت سلولی و بنیادی درک و صورت­‌بندی گردد. اکنون کە بدن سیاسی و انقلابی زنانە برای همیشە از کالبد محبوس خود در نقش‌های کلیشەای رها گشتە، امکان تحدید و تسخیر دوبارە­ی این تن امکان­پذیر نیست.

    واژەهای کلیدی: انقلاب، رخداد، بدن زنانە، بدن­مندی، تنانگی

بیان مسئلە

خیزش بزرگی کە در سپتامبر٢٠٢٣ در ایران و بە نام “ژن ژیان آزادی” از کردستان آغاز شد همان گونە کە از نام آغازینش پیداست عمیقا  متاثر از جنسیت بودە است. مطالبات، شعارها و خواستەها و دلایل برپایی این جنبش اعتراضی بە همان اندازە کە نابرابری­‌های سیاسی، حقوقی، اقتصادی و اجتماعی و بنیان سیستم قدرت را بە چالش کشیدە، به همان اندازه هنجارها، پیشینە­ی مردسالاری، عرف و کلیشەهای فرهنگی را نیز مورد نقد، تغییر و دستکاری قرار دادە است؛ بە جای آن­ها مجموعەای از پراکسیس‌های بدن­مند، زمان­مند و مکان­مند بە وجود آوردە است. مبارزە و مقاومت در زمینە کنونی خود عمیقا وامدار زنان است و سیاست بدن و آناتومی سیاسی بدن بە عنوان عرصەای محوری هم برای کسانی کە خواهان  تضعیف سوژە­ی قدرت  و مخالف هستند و هم برای حوزەهای اقتدارگرایانە کە بار دیگر در راه تثبیت قدرت خود گام برمی‌­دارند، بسیار حیاتی است. در رویداد حضور هزاران نفر در خیابان­ها و در اعتراضات و تظاهرات عمومی  جنبش ژینا و زمانی کە پی کنش‌های اعتراضی بسیاری از زنان و مردان به خیابان می‌آیند، به‌ویژه در حضور پیشگام زنان و جایی که انبوه جمعیت میادین و خیابان را تسخیر می­‌کنند، می‌توان دید که چگونه فضای عمومی موجود توسط کسانی که حق تجمع ندارند، تصرف می‌شود و زندگی آن­ها در جریان تجمع در معرض خشونت پلیس، دستگیری و مرگ قرار می­‌گیرد. حمله به بدن، حمله به خود حق است، زیرا حق دقیقاً همان چیزی است که بدن می‌­خواهد در خیابان در عرصە عمومی اعمال کند. بدن‌های معترض زنانە مخالفت خود را با مشروعیت سیاست­‌ها و تقسیم‌­بندی فضای خصوصی و عمومی از طریق  حضور و فیزیک خود و از طریق بدن خود ابراز می‌کنند، اما به دلیل اشغال آن فضا و مقاومت و اصرار در اشغال فضا، چالش مهمی  را در شرایط بدن­مند مطرح می‌کنند، بدین معنا که وقتی بدن از نظر سیاسی اعتراض می­‌کند فقط به زبان صوتی یا نوشتاری، با حمل پرچم، پلاکارد و با پوشش رسانەها  نیست بلکە همین حضور در نادیدە­ترین مکان­ها، خود بزرگ­ترین کنش سیاسی است. برای بنیان­گذاری تغییرات ساختاری و ایجاد گسست‌های اجتماعی باید بدن نمود یابد. من برای دیگران نمود دارم و آن­ها برای من نمود دارند، به این معنی که فضایی بین ما اجازه می‌­دهد که هر کدام نمود داشته باشیم و اگر سوژە­ی قدرت اجازە این نمود را ندهد و فضا را قبضە کند، کنش سیاسی این بدن­‌ها و تجمیع آن­ها تبدیل بە اعتراض، شورش و انقلاب خواهد شد. ما صرفاً یک پدیده دیداری برای یکدیگر نیستیم – صدای ما هم باید شنیده شود و بە هر اندازە این بدن­ها نادیدە گرفتە شوند امکان حضور در فضای اعتراضی و همبستگی بیشتری خواهند یافت. به علاوه، چگونگی بودن ما «برای» دیگری- در بدنی که هستیم- نمایان می‌­شود و این بە گونەای است که تنها خود را نمی‌­بینیم بلکە  بودن بدن برای همە­ی ما تبدیل بە امری لازم و ضروری می‌­شود. زمانی کە سیستم سیاسی می‌­خواهد بدن مرا بە گونەای بازتعریف کند کە من نمی‌توانم برای خودم باشم، و از نظر جامعه‌­پذیری من از مالکیت بر وجود خودم محروم می‌­شوم و سوژە­ی قدرت بدن مرا سلاخی، تقبیح  یا انکار می­‌کند پس من علیە  بدن نمادین دولتی قیام می­‌کنم. من به نحوی برای دیگران نمود دارم که نمی­‌توانم  تنها برای خودم باشم و از این طریق، بدن من دیدگاهی ایجاد می­‌کند که فقط به من تعلق ندارد بلکە دارای یک رنج تاریخی و یک انکار جمعی متعلق بە تمام افراد جامعە است. این نکته­‌ی مهمی است زیرا که بدن فقط دیدگاه من را نمایان کند بلکه در واقع بدن در حال ردوبدل کردن دیدگاه‌ها است و این تبادل و ارتباط مهم است. این به وضوح زمانی روی می­‌دهد که ما به بدن‌هایی می‌اندیشیم که با هم کنش دارند. هیچ بدنی فضای نمود را ایجاد نمی­‌کند، بلکه این کنش، این تمرین اجرایی فقط «بین» بدن­ها اتفاق می‌افتد، در فضایی که شکاف میان – بدن من و بدن دیگری- را تشکیل می­‌دهد. به این ترتیب بدن من وقتی کنش سیاسی انجام می­‌دهد به تنهایی عمل نمی­‌کند. در واقع، کنش از «بین» بدن­ها پدید می‌آید. زنانی کە در جنبش “ژن ژیان آزادی” دارای عاملیت سیاسی هستند در عین حال دارای بدن سیاسی هستند کە از کردستان بە پا می­‌خیزد و مالکیت و بازتولید سوژە قدرت بر بدن را مورد چالش قرار می­‌دهد. کتاب کار در تاریخ ایرلند از جیمز کانلی  این مضامین را گستردەتر می­‌کند و آن را بە تصویر می­‌کشد. عناصر ابداع کاملا آشکار هستند. تاریخی کە بە بخشی از معرفت یا ایدئولوژی ملت، دولت یا انقلاب تبدیل شد آن خاطرەای نیست کە اینک در حافظە­ی جمعی نقش بستە بلکە تصویری است که بە دست متصدیان نگاشتە، گزینش، ارائە و نهادینە می‌­شود. تصاویری کە از اعتصابات و وقایع انقلاب در حافظە­ی سالمندان نقش بستە و با مرگ آنان شاید از میان خواهد رفت، با تصاویر ابداعی توسط قدرت سیاسی تفاوت دارد. هنوز هم مورخان با هر هدفی، آگاهانە یا ناآگاهانە در این فرایند خلق، تکە­تکە سازی و بازسازی تصاویر گذشتە درگیر و بە همان اندازە در آن شریکند. این فرایندی است کە نە تنها بە حوزە مطالعات تخصصی بلکە بە قلمرو عمومی انسان بە مثابە یک موجود سیاسی تعلق دارد.

 سنن ابداعی زنان

زنان در جنبش کنونی و در آغاز از کردستان تا دیگر نقاط ایران با عاملیت و موجودیت سیاسی خود مبارزە دیگری را رقم زدند کە نظام‌­مند، ساختارمند و بدن­‌مند بودە و از دل سنت‌های تاریخی پیشین خود سربرآوردە است. سنت ابداعی از نگاه هابزبام بە مجموعە سنت­‌های ابداعی و نوآورانەای گفتە می­‌شود کە هم اسما بنیان نهادە می­‌شود هم  اینکە در دورەای مشخص پدید می­‌آیند و خود را تحکیم می­‌بخشند. این مجموعە اعمال و فعالیت­‌ها تحت سیطرە­ی قوانین آشکار یا پنهان حاکم رشد می­‌کنند و ارزش­‌های خاص خود را نهادینە می­‌کنند و هنجارهای خاصی را ‌بیان می­نهند کە بە دلیل تکرار و استمرار قدرت می­‌یابند. همین فرایند تکرار بیانگر پیوستگی و استمرار با امر گذشتە است. انقلاب­ها و جنبش­های پیشرو کە طبق تعریف خود، در تاریخ گسست ایجاد می­‌کنند، گذشتە خاصّ خود را دارند و دارای سنت‌های ابداعی ویژە هستند و از سویی دیگر خود در گذر زمان عامل انسجام‌­بخش بە آیندە خواهند بود.

انگلس در اولین کلمات در کتاب جنگ دهقانان در آلمان می‌­نویسد: “ملت آلمان انقلابیون خود را دارد و همچنین قهرمانان و شهدای خود را کە سنن ابداعی خود را تحکیم می‌­بخشند و تضمین می­‌کنند.” با توجه به این گفته­‌ها می‌­توانیم آن را بە ابعاد دیگری از زیست سیاسی و اجتماعی سایر ملل و موقعیت­‌ها تعمیم دهیم. بسیاری از روش­‌های مبارزە، مقاومت و سازماندهی و مطالبات خلق و شیوە مواجە سیستم سیاسی با اینگونە فعالیت­‌ها دارای پیشینە و همچنین خاستگاهی است کە سنت­‌های ابداعی خود را در بستر اجتماعی می­‌آفریند. جنبش “ژن ژیان  آزادی” قهرمانان، قربانیان و شهدای خود را دارد. کسانی کە از دل  این سنت­‌ها آفریدە می‌­شوند و تکثیر می‌­یابند این قابلیت را دارند کە بە نسل­‌های بعد منتقل شوند. در اینجا بە صورت مختصر بە شماری از انواع بدن‌های سیاسی زنانە در جنبش اخیر می­‌پردازیم.

بدن مبارز

در سال‌های پس از انقلاب  ۱۳۵۷در ایران، زنان کُرد نقش پررنگی در سازماندهی اقدامات جمعی سیاسی ایفا کردند. بسیاری از آنان کە پیش از آن در صف مبارزە با رژیم پهلوی بودند با تغییر شرایط سیاسی کردستان و حوادث متناوب در آن جغرافیا به گروه‌های مخالف پیوستند. تجربە شکل­‌گیری و در واقع سنت ابداعی مبارزات منسجم و مبارزە در درون شهرها و خارج از آن توسط زنان دارای تاریخ و پیشینە است. در این میان سهم گروه­‌ها و تشکل­‌های مردمی پررنگ و برجستە است.

در جریان کوچ اعتراضی مردم مریوان در تیرماه ۱۳۵۸و تنها چند ماه پس از انقلاب سال ٥٧ زنان نقش چشم‌گیری ایفا کردند.  به اعتبار شاهدان، اسناد و تصاویر باقی‌مانده از این رویداد تاریخی، در کنار حضور فعال زنان مریوانی در اردوگاه “کانی‌میران” شماری از زنان از سایر شهرهای کردستان برای همبستگی با مردم مریوان پیاده به سمت این شهر راهپیمایی کردند. پلاکاردها، شعارها و گزارش‌های مطبوعات آن زمان نشان می‌دهد که زنان با مطالبات آزادی‌خواهانه و برابری‌خواهانه وارد عرصه­‌ی مبارزات سیاسی شد‌ه‌ بودند. دستاورد زنان در اين دوره‌ گروه­‌های سیاسی، تشکل و سازمان­‌های علنی زنان تحت عنوان شورای زنان و يا اتحاديه‌ی‌ زنان و تشکيلات زنان (کوری ئافره‌تان) در اغلب شهرهای کردستان بود. اين تشکيلات‌ در ارتباط مداوم و هماهنگی با يکديگر بودند. هدف آن­ها بسيج زنان برای رشد آگاهی جامعە، سوادآموزی و ایجاد تشکل‌ زنان در روستاها، حاشيه‌ شهرها، کارگاه‌های قالی­بافی و…. به‌ منظور مبارزه‌ برای احقاق حقوق اجتماعی بود. در 28 مرداد سال 1358 همزمان با فرمان جهاد در کردستان و سلب آزادی­‌های مردم و برچيدن تشکلات دمکراتيک و غيرقانونی کردن فعاليت­‌های سازمان و احزاب اپوزيسيون، جنگ و فضای سیاسی در کردستان وارد ابعاد دیگری شد. زنان با عضویت در گروه‌های مخالف، تحصن، تظاهرات­‌های خيابانی و راهپيمايی­‌ها‌ بخش بزرگی از مبارزه‌ بودند. برای ردیابیِ و شناخت ریشەهای حضور زنان در جنبش “ژن ژیان آزادی” و نقش محوری مبارزە آنان باید بە تجارب تاریخی شکل­‌گیری نهادهای دمکراتیک زنان و مطالبە­گری و تمام آن هزینەهای سیاسی رجوع کنیم کە بە مدت چهار دهە ادامە یافتە است. در هنگامە­ی طرح اجباری شدن حجاب در اسفند ٥٧، واکنش­‌های اعتراضی در برخی از شهرهای ایران روی داد و همچنین در سنه، مریوان و کرماشان گروه‌های زیادی از زنان بە اعتراض پرداختند. همزمان برگزاری مراسم روز جهانی زن هشت  مارس بە یک درخواست جمعی و شکلی از مبارزات مداوم زنان تبدیل شد کە هر سال ادامه یافت. این مطالبات دارای اهمیت، کنش‌های خاص خود را می­‌طلبید و زنان با سنت­‌های ابداعی تاکتیک­‌های مقاومت و مبارزە را پیش بردند. زنان در این فضا و مکان تشکل­‌ها و گروه‌های مستقل خود را تاسیس کردند و همزمان با انتقاد بە سیستم مردسالاری و مبارزە علیە تبعیض جنسیتی و مطالبات برابری­‌خواهانە در میدان مبارزات سیاسی و تغییرات اجتماعی هم حضور داشتند. همچنان کە گلرخ قبادی، مهناز متین و ناصر مهاجر در مصاحبە و نوشتەهایشان بیان می­‌کنند کمیتە موقت زنان، شورای زنان سنه، اتحادیە زنان مریوان، جامعە زنان مبارز سقز و تاسیس تعدادی از تشکل­‌های دیگر  بخشی از برنامەهای عملی زنان برای ایجاد تغییرات بنیادی بود. یکی از مهم­ترین اسناد مبارزات زنان و مطالبات آن­ها  و شیوە اجرایی­شان در اساسنامە مترقی و جامعە زنان مبارز سقز ذکر شدە است. بخشی از متن این بیانیە به شرح زیر است:

 قیام مسلحانه 20 و 21 بهمن ماه اگرچه توانست پیروزی­‌هایی نصیب خلق قهرمان ایران نماید ولی به علت عدم سازماندهی مبارزات حق­طلبانه نتوانست به پیروزی نهایی دست یابد و کلیه‌ی ریشه‌های ارتجاع را برکند و دست امپریالیسم را به کلی از مناسبات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ایران قطع گرداند. لذا برای خنثی نمودن کلیه­‌ی توطئه­‌های ارتجاع و تداوم مبارزات و به ثمر رساندن آن تا آزادی کلیه­‌ی نیروهای زحمتکش و لغو استثمار فرد از فرد، زنان مبارز سقز تشکل خود را در جمعیتی به نام” زنان مبارز سقز” اعلام می‌­دارد، اهداف جامعه عبارتند از: الف. تشکیل جمهوری دموکراتیک خلق بر اساس آزادی کامل جمعیت­‌های سیاسی، مذهبی و صنفی برای همه­‌ی طبقات و اقشار مردم.  آزادی کامل مطبوعات، بیان، تبلیغات، آزادی اعتصابات و تظاهرات، آزادی آموزش نظامی، تشکیل شوراهای کارگری که ناظر بر امر تولید و توزیع کالاهای کارخانه باشند. ب. تشکیل شوراهای دهقانی و نظارت آن بر امر اصلاحات ارضی و تقسیم زمین به نسبت اعضای خانواده دهقانان ج. خودمختاری و حق تعیین سرنوشت برای تمام خلق­‌های ایران در چارچوب ایران آزاد و دمکراتیک. د. برابری زنان و مردان در مسائل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و کوشش در راستای ایجاد تشکیلات سراسری زنان؛ ر. مبارزات صنفی  جهت تأمین امکانات رفاهی در دوران بارداری و پس از زایمان، ایجاد مهد کودک و نگهداری کودکان زنان شاغل و به خصوص زنان کارگر و زحمتکش…  . ) آیندگان، شنبه 7 خرداد  (1378 بندها و ارکان این اساسنامە چنان پیشرو است کە هنوز و پس از گذشت دهەها بە قوت خود باقی ماندە و دارای قدرت اجرایی است.

به هنگام برگزاری مراسم استقلال یا سه‌ربه‌خویی کردستان در22 ژانویه 1946 که در چندین شمارهٔ روزنامه‌ی کردستان گزارش شده ‌است، ٢٣ تن از شخصیت‌های اصلی جمهوری مهاباد حاضرین را مورد خطاب قرار دادند. از شانزده ‌نفری که سخنرانی کردند دو نفر از آنان زن ‌بودند. سخنرانان زن که از معلمان مدرسه‌ی دخترانه بودند،‌ استقلال کردستان را گرامی داشتند و بر ضرورت شرکت فعال زنان در مبارزه تاکید کردند. خدیجه مجدی یکی از معلمان گفت: “اینک خواهران عزیز بیایید بسوی برادران عزیزمان بنگریم و دستهایمان را بدست همدیگر دهیم زیرا من ‌می­‌بینم که مام‌میهن چشم‌انتظار است تا دخترانش دست ‌به اقدام و آموزش بدهند تا ما نیز به برادران عزیزمان برسیم؛ امروز دنیا نیازمند آن است که دختران‌ و پسران همچون خواهران ‌و برادران برای آزادی مام مهین به یکدیگر بپیوندند. این خط سیاسی که پیشتر در نشریات ” کومه‌له‌ی ژ . ك ” بە وضوح بیان ‌شده ‌بود، مکرراْ در سخنرانی­‌های مردان و زنان، در روزنامه‌ها و در اشعار بیان ‌می­شد. حدود دو هفته­‌ی بعد معلمین مدارس دخترانه برای ابراز شادمانی از استقلال و معرفی رهبر کردستان یک گردهمایی ترتیب دادند. طبق گزارش روزنامه­‌ی کردستان که پس از تشکیل حزب ‌زنان منتشر گردید، تعداد زیادی از زنان عضو حزب‌ دمکرات کردستان و مردم از همه­‌ی طبقات و اقشار در این مراسم شرکت ‌کردند. سخنرانان در این تجمع تاریخی بیان کردند کە ما نبایست همواره از همسرانمان انتظار داشته ‌باشیم به ما پول، لباس و طلا بدهند .خانم­‌های عزیز، با نگه داشتن دخترانتان در چاردیواری خانه  آن­ها را بدبخت نکنید؛ آنان را به مدرسه ‌بفرستید تا همانند زنان، بی‌­سواد نشوند تا بدین ترتیب بتوانند از حقوق ملی ‌خود دفاع‌ کنند و بخصوص اینکه زنان کرد بتوانند در همان موقعیتی قرار گیرند که زنان متمدن خارجی.

سخنران‌های بعدی، اشارە می­‌کنند که ما زنان می‌­بایست چندین بار آزادیمان را جشن ‌می­‌گرفتیم بطوری که تمام دنیا بدانند که زنان کردستان آزادی را بیش از مردان دوست ‌می‌­دارند و از  زنان انتقاد می­کنند کە چرا خود را در مقامی پائین­‌تر از مردان می­‌دانند. آنان زنان را به خوشحالی از سقوط دیکتاتوری شاه فرامی­‌خوانند  تا از فرستادن دخترانشان به مدرسه دریغ نکنند جایی که به زبان مادری خودشان به آنان آموزش داده ‌می­‌شود.  سپس شرکت‌کنندگان به حزب‌ دموکرات کمک‌ مالی می­‌کنند. روزنامه اسامی ٤١ زن را که به حزب پول و طلا داده‌اند ذکر کرده ‌است.  در واقع قدم نهادن زنان بە عرصه­‌های مختلف مبارزە، عاملیت، مقاومت و حضور در تشکل­‌های مختلف از دهەها قبل آغاز شدە بود. در جنبش ژینا شاهد تشکیل حلقەهای بزرگ اعتراضی بودیم کە در شهرهای مختلف بە شکل انسجام یافتە توسط زنان تشکیل شدە و صف مقدم اعتاضات خیابانی را تشکیل داد. آنچە از نخستین جرقەهای جنبش “ژن ژیان آزادی” تاکنون ادامە یافتە حاوی درس­های مهمی است کە نیاز بە بررسی­‌های فراوان دارد. استان کردستان یکی از امنیتی‌­ترین استان­‌های ایران است و هر کنش و سازماندهی در این نقطە جغرافیایی ریشەهای عمیقی دارد. در جنبش “ژن ژیان آزادی”  به وضوح و بە شکلی پررنگ شاهد بودیم کە حضور زنان از همان ابتدا در گورستان آیچی سقز و برداشتن روسری‌ها از سر و آغاز سردادن شعارهای سیاسی بازتولید تصاویر و پراکسیس سیاسی است کە دارای پیشینە­ی تاریخی است. مبارزاتی کە در آن زنان پیشگام هستند توان سازماندهی و بسیج‌ بسیار بالایی دارد و این پتانسیل در کردستان نتیجه‌ی سال‌ها فعالیت جمعی و کنش‌گری میدانی مردم است. جامعه‌ی مدنی کردستان ایران یکی از قوی‌ترین جوامع مدنی در خاورمیانه بودە است کە با جنبش ژینا در سطح بین­‌المللی سوالات و افق جدیدی را در مفهوم کنشگری، مبارزە، مقاومت بە وجود آورد. سال‌هاست  که قوی‌تری و کاراترین جنبش‌های اجتماعی در کردستان فعالیت مستمر و عینی دارند. جامعه‌ی کردستان قوی‌ترین جنبش معلمین، قوی‌ترین جنبش زنان، قوی‌ترین جنبش محیط زیست، قوی‌ترین جنبش نه به اعدام و … را طی سال‌های گذشته در ایران ایجاد و سازماندهی کرده است. در این میان سهم کنشگری و مبارزە زنان بسیار کلیدی است .چندین نسل از زنان ‌ در کنار هم به تقویت بنیان‌های کنش جمعی پرداخته‌اند و سنت های ابداعی خود را گسترش دادەاند. سنت­‌هایی کە بخشی از آن را در تشکیل اتحادیە دموکراتیک زنان کردستان در ١٥ مارس سال ١٩٤٦ توسط مینا قاضی در مهاباد شاهد بودیم. اتحادیەای کە دارای هیات مدیرە بود حق عضویت در آن پرداخت می‌­شد و برای سوادآموزی زنان در محلەهای شهر معلم استخدام شدە بود. بسیاری تنها امروزِ کردستان و مقاومت و میدان‌داری اکنون زنان کردها را می‌بینند؛ اما نمی‌دانند که این سازماندهی و کار جمعی نتیجه‌ی جنبش‌هایی است که سال‌هاست در کردستان شکل گرفته و با پرداخت هزینه‌های گزاف پابرجا مانده است.

بدن تراژیک-شهید

پدران و مادران بسیاری در باکور یا شمال کردستان بازماندە و بقایای زیست و وجود و بودن فرزندانشان را در جعبە یا کفنی حاوی مقادیری استخوان تحویل می‌گیرند و با یک  صورت ‌حساب شامل نگه‌داری جسد و یا تحویل بستە می­‌شوند کە باید پرداخت کنند. آن­ها پرداخت می­‌کنند و با بستە­ی کفن بازمی‌گردند و بدن عزیزشان را بە خاک می­‌سپارند. مصادرە کردن بدن بی­جان و محاصرە کردن تن و نظم بخشیدن بە اجساد بخشی از مکانیسم سرکوب است. پس از هفت سال استخوان­‌های “هاکان ارسلان” مبارز کرد در کیسەای بە پدرش تحویل دادە می‌­شود و او این استخوان‌ها را پس می‌گیرد و همراه با خانوادە و بستگان و همرزمان بە خاک می­‌سپارد. این استخوان‌ها در حافظە‌ی جمعی نقش می­‌بندد. همچنان کە عمل سربازان مسلح اردوغان زمانی کە بدن خونین “بارین کوبانی” را محاصرە می‌کنند و لباس‌هایش را از هم می‌درند و اعضای بدن این زن گریلا را مثلە می­‌کنند. عمل شنیعی کە خشم و انزجار عمومی بە دنبال داشت یا در لحظەای کە  بدن زن مبارز “چیچک” را زندە اسیر و مردان، بدن این زن را در محاصرە با شکنجە و تجاوز تحقیر کرده  و رو بە دوربین  می‌­خندند. می­‌دانیم  این بدن زنانە تحقیر شدە نیست، بلکە رهاشدە و والا است.

در بازخوانی تجارب اشتراکی خانوادەهای سیاسی کلید واژەهای مهمی وجود دارد کە هنوز ناگفتە باقی ماندە است. در واقع Shared Experiences خانوادەهای بسیاری شبیە بە هم و هنوز بدون مخاطب ماندە است. خانوادەهایی کە بارها درخواست پاسخ‌گویی از سوژە قدرت داشتە و یا دادخواهی کردەاند و این مطالبە­ی آن­ها بدون پاسخ ماندە است. خانوادەهایی کە در دهە­ی‌ شصت در میان فضای تاریک و روشن سیاسی اجتماعی در سحرگاه‌ها و در زمستان‌های یخبندان یا تابستان‌های با گرمای کشندە با طی کردن مسافت طولانی از روستاها و شهرهای مختلف بە در زندان­های مرکزی مرکز استان­‌ها و یا تهران می‌­رسیدند، در انتظار شنیدن خبر یا ملاقات با فرزند، برادر، خواهر، پدر، مادر و یا همسر خود بودند و بارها نگهبانی خستە و عصبی بە جای هرگونە پاسخ، ساک کوچکی، نایلون سیاهی، کارتن کوچک و یا پاکتی مچالە را بە آن­ها تحویل دادە است. ساک را باز می­‌کردند؛ آخرین لباس‌ها و گاهی یک نامە و گردن‌بندهایی ساخته شدە از هستەهای خرما، پارچەهایی گلدوزی شدە از نخ‌هایی با رنگ­هایی محدود با یک نوشته یا قلبی کوچک در گوشە­ی‌ پائین. این‌ها بازماندەهای یک حیات گرفتە شدە یک اعدامی سیاسی دهە­ی‌ شصت بودە است.

“س. ک”خواهر یکی از اعدامی­‌های دهە شصت کردستان روایت می­‌کند: “ساعت شش صبح رسیدیم. در زندان مرکزی سنه از شب قبل از بانە حرکت کردیم اما ماشین بارها در جادە‌ی برفی و راه بندان ماند و خراب شد و عاقبت رسیدیم. قرار بود برادرم را ملاقات کنیم اما نگهبان مرتب بر سر مادرم فریاد می‌­زد کە مادر جان پسرت این‌جا نیست. ما همچنان آنجا ماندیم نزدیک ظهر بود کە بار دیگر در را باز کردند و ما داخل شدیم. از شوق دیدار برادرم انگار از خون و شادمانی در دلم منفجر شدە بود. جان گرفتم و با پدر و مادر پیرمان جلو رفتم. آنچە با خود بردیم جوراب‌های وصلە شدە برادرم بود با تسبیح ساختە شدە از زرورق‌های سیگار زندان و یک دفتر کوچک. اعدام شدە بود. تمام.”

‌کالبد بی­جان روایت نمی­‌کند از ساعت­های بازجویی و شکنجە، شکنجە­ی دختران و زنان ما، از مساحت انفرادی و فضای زندان، از ساعات بی­هواخوری یا حمام کردن با برف، از نوع اتهام و از دفاع بدون وکیل، از چراغ چرکین روشن بر بالای میز بازجویی کە همزمان میز شکنجە و اعترافات اجباری هم بودە است، از قدرت بدن متلاشی در ساعت­های تب و خون و جنون و شکنجە، از صدای ممتد تیرباران در تمام شب‌ها و روزها و از آن‌چە بر ” زیباترین مردگان ما” و “جوانانی کە حتی صورت عشق را نبوسیدەاند” در تمام آن سال­ها رفت. بدن تراژیک روایت نمی­‌کند از آخرین ساعات شب زمانی کە بە دختران مبارز در انفرادی­‌ها تجاوز می­‌کردند مبادا کە ” هر دختر باکرەای کە اعدام شدە بە بهشت می‌­رود ” مصداق یابد و تجاوز بە ‌مثابە شکنجە هرگز جرم‌انگاری و روایت نشد زیرا کە بدن تبدیل شدە بە جسد و میت، فاقد حیات است و نمی‌­تواند روایتگر باشد؛ زیرا آن بدن‌ها بە سرقت رفتند، شبانە دفن شدند و با تمام داغ‌ها و سوختگی و آثار کابل و پوتین و شلاق و وسایل الکترونیکی و مکانیکی بەجا ماندە از قرون وسطی با معدەهای خالی اما مغزهایی پر و سرشار، با قلبی تپندە و با سرود و ترانەای بەجاماندە در قفل دندان و زبان بە زیر خاک رفتند. آن کسی کە بازماندە می­‌تواند شاهد -روایتگر باشد و شهادت دهد کە ” او” این زن این ضمیر مبهم وجود داشتە است و پیش از رفتن بە زندان-بازداشتگاه ” حی “بودە است. انباشت روایت‌های ناشنیدە، ناگفتە، سانسور و دفن شدە در این دهە چنان زیاد است کە هر نشانەای هر تصویری و هر نامی می‌­تواند انبوهی از وقایع را بە یاد بیاورد. هر احضار روایتی نیز شاهد و بازماندەای دارد کە آخرین ساعات و روزها را بە یاد بیاورد. هر بدن شکنجە شدەای هر بدن تراژیکی اگر تحت تاثیر گفتەی بنیامین در تزهایی دربارەی تاریخ باشیم، می‌­توانیم اشارە کنیم برای رهایی اکنون باید کە گذشتە را رها کنیم. این گذشتە هرگز رها نشدە زیر کە بدن تراژیک- بدن سیاسی رها نشدە است. مصادیق جرم­­‌انگاری روایت نشدە و این تروماهای جمعی هرگز مداوا و درمان نشدند. رنج تمام آن رخدادها بدل بە یک ترومای بدن­مند تاریخی گشتە و تروماتیزه شدە است. این روایات از بدن­مندی مبارزە و بدن­مندی زنانە و شاهدهای حقیقی هرگز احضار نشدەاند و سوگ برای همیشە حل نشدە ماندە و تا مرگ ژینا  بە ‌مثابە یک  یک سمبل و نشانە و رنج تروماتیک امتداد می­‌یابد. سوگ ناتمام خانوادەهای سیاسی دهەی شصت با انباشت روایت در کردستان می­‌تواند منجر بە همذات‌­پنداری با کالبد بی­جان ژینا امینی شود بە همین دلیل است کە مرگ تراژیک منتشر شدە‌ی او، تبدیل بە یک نماد می­‌شود. بدن­‌مندی اعتراض  و بدن­مندی تفاوت و مبارزە و بدن­مندی تراژیک. بازپس­گیری بدن ژینا و تدفین او در زادگاهش سمبلی از بازپس­گیری بدن، کالبد فرودستی است کە می­‌خواهد  در برابر فرادستان خود را تدفین و مویە کند و بە خاک بسپارد. خانوادەهای کشتەهای دفن شدە در تمام آن سال­‌ها خواهان اجرای مناسک سوگ بر بدن مبارز خود  بودەاند و این مناسک از آن‌ها دریغ شدە است، خواهان گریستن و سوگواری بر بدن همخون خود بودەاند کە بی­‌پاسخ ماندە و آن­ها هنوز پس از دهەها در مدار سوگ ناتمام خود ماندەاند. محل تدفین رامین حسین­‌پناهی زندانی اعدامی هنوز از مادر پیرش مخفی ماندە و او تمامی خاک کردستان را دربرگیرندەی  تن فرزندش می­‌داند و زمانی کە بر سر مزار ژینا-مهسا امینی می‌­رود دست بر سنگ مزار بدن ژینا می­‌کشد و می­‌گرید. جامعە‌ی تروماتیک کردستان در تمام این سال­ها خواهان بازپس‌گیری مفقودشدگان، کشتەشدگان و اجساد بی‌­نام دختران و زنان و مردان خود بودە و حتی کسانی کە  خانوادەای نداشتند. زمانی کە بدن تراژیک  ژینا بە قبرستان آیچی سقز می‌رسد، این رسیدن و این وصل­شدگی بە زادگاه، در واقع پایان سفر کالبد است از مرکزیت تهران بە کردستان پیرامونی کە  خود تبدیل بە مرکز می­‌شود. بدن زمان­‌مند و مکان­‌مندی  کە انبوه خلق توانستند از قدرت سرکوبگر بازپس بگیرند و دیگر بی­نشان دفن نمی‌­شود  و بدون انجام مناسک سوگ دفن نشدە و اکنون این تن زنانە زایش یک خیزش را رقم می­‌زند. اتفاقی کە در قبرستان آیچی روی داد در واقع  یک خاکسپاری نمادین بود، یک بازپس­گیری بدن زنانە و بە مثابە یک نماد و دال غالب بازپس­‌گیری کشتە­شدگان بی­نشان دیگری است کە در این سوگواری بدون بدن ماندە بودند. تمثال ژینا/مهسا امینی بازپس‌گیری بدن­‌های تراژیک دهە شصت، هفتاد، هشتاد و دهە نود و تمامی کشتەشدگان این سال­ها و ماه­ها و روزها بودە و احضار عمومی تمامی ارواحی کە در میان پروندەهای بازداشتگاه‌ها و زندان­ها سرگردان بودەاند. آرام گرفتن و بە حساب آمدن بدن‌های  مفقود شدە و نابودشدەای است کە پیش از این سیستم قدرت انضباطی با تمامی اجزا و ارکانش آن­ها را پنهان کردە بود.

بدن قربانی                             

هنگام سخن از بدن قربانی، از قتل ناموسی سخن می­‌گوییم و زمانی کە از قتل ناموسی صحبت می‌­کنیم باید از پیراهن غرق در خون سارینا  و تن کبود و نحیف هوژان، از بدن سرگل کە مثلە شدە بود، از گلولەهایی کە جمجمە­ی وفا را  متلاشی کردە بود، از سر جدا شدە از تن زعفران و از پاهای شکستە و همزمان طناب دور گردن لیلا و تمام زنانی حرف بزنیم کە قاتلانشان هم اکنون در میان ما زندگی می­‌کنند. بە صف نان می‌­روند و سر کار هستند و شاید هم منتظر یک احضاریە دادگاه کە یادآوری کند خواهر، همسر و یا دخترشان را کشتەاند… بدن زن قربانی در جامعە شرق کردستان یک شاهد زندە است بر نابرابری حقوقی و فرهنگی و حرفی میان زنان و مردان. افزایش خشونت علیه زنان که قتل‌های ناموسی و خودکشی­‌های اجباری یکی از مصادیق آن است و مختص به کردستان یا ایران نیست، اما با وجود سنت­‌های ابداعی مبارزە زنان و حضور آنان در ” چیا ” (کوهستان) و مبارزات و مقاومت شهری این سوال مطرح می­‌گردد کە چرا کردستان دارای بالاترین آمار قتل­‌های ناموسی است؟ ما با وجود همزیستی فرد سرزنش­گر،خشونت­گر و سرکوب­گر در کنار قربانی، شاهد روند افزایشی این خشونت‌ها در کردستان هستیم. قتل ناموسی و آنچه به نام honor killing شناخته می­‌شود و در مباحث حقوق بشر، سازمان ملل و دیگر مباحث حقوقی و اجتماعی نیز جای دارد، خود ذیل یک مجموعه بزرگ­تر به نام femicide  یا کشتار زنان قرار می­‌گیرد. قتلی که در آن، مقتول یک زن است و محور آن بر مبنای جنسیت قرار می­‌گیرد و با عوامل مختلفی ارتباط دارد.  در واقع هر زمان که از قتل ناموسی صحبت می‌کنیم، می‌بایست به ارتباط معنادار و درهم تنیده چند شاخص مهم از جمله تداوم و اثرگذاری فرهنگ و سنت مردسالاری در کنار وجود قوانین نابرابر در حیات حقوقی، زیست سیاسی، توسعه‌­نیافتگی کردستان و فقر مالی، شاخص بالای فلاکت، فقدان قوانین حمایتی، ضعف نهاد‌های مدنی و انجمن‌های حامی حقوق زنان، عدم وجود عدالت جنسیتی و بسیاری از موارد دیگر و همچنین بە نظریە­ی اینترسکشنالتی توجە کنیم. نظریەای کە موقعیت زن و قربانی زن را در تقاطع یا کانون­‌های ستم مربوط بە ساختار جامعە توضیح می­‌دهد. ماده­‌های قانونی بسیاری وجود دارد که زن را در تملک مرد قرار می­‌دهد و در صورت وقوع قتل توسط پدر/برادر یا همسر او را از قصاص مبرا می­‌کند و همچنین برادر و همسر قاتل را هم مشمول تخفیف مجازات  می­‌کند، مادە­ی ٦٣٠ و همچنین تبصرە­ی ٢ مادە­ی ٢٩٥، مادە­ی ٢٢٠، مادەی ٢٢٦، مادە­ی ٢٢و دیگر مادەهای قانونی کە زن را “مهدورالدم ” می­‌داند یا برای  قاتل مرد مجازات متناسب با جرم را در نظر نگرفتە است. ماده­‌هایی که اشاره شد و تبصرەهای دیگر راه برای گریز قانونی قاتل، فرار و عدم مجازات مرتکبین قتل ناموسی باز می­‌گذارد و همچنین راه را بر انواع داوری اخلاقی در مورد مقتول می­‌گشاید و همین تعبیر “ناموس” کە بە دنبال کلمە­ی قتل می­‌آید  قسمتی از قبح جنایت را در فضای عمومی و حلقەهای ارتباطی مقتول می‌­شوید و از بین می‌­برد. موقعیت پس از قتل مهم است، بعد از قتل ناموسی با وجود بدن مقتول کە زن است، حق خون­خواهی و شکایت آنچنانی برای مادر و بستگان زن وجود ندارد و بعد از وقوع جرم هیچ سازوکاری برای جبران خسارات به مادر یا فرزند زن یا بستگان مقتول اجرا نخواهد شد و عدالت ترمیمی در کار نیست. در واقع هیچ تناسبی میان شدت جرم و دایرە تاثیرگذاری با مجازات و عدالت ترمیمی وجود ندارد. همچنین در خصوص “خشونت نمادین”  باید اشارە کرد هر خبر و اطلاع‌­رسانی دربارە­ی کشتە شدن زنان  بە اضطراب، ناامنی و عدم اطمینان بە خون‌­خواهی زنان در جامعە دامن می­‌زند و زنان تصور می­‌کنند هر کنش آن­ها مورد داوری و مجازات قرار می­‌گیرد و از لحاظ روحی و روانی آزار می­‌بینند. با توجه به انسان به مثابه مدرکی بدن­‌مند و بدن به مثابه پدیده­‌ای فرهنگی- اجتماعی؛ مفاهیم بدن فرهنگی، ریخت و سلوک بدنی، بدن مقدس و ناپاک، اُبژه-بدن، اَبژه-بدن و سوژه-بدن در گفتمان­‌های مختلف، طرح و ارزش­گذاری شده است. زن در قتل­‌های ناموسی بە مثابە یک بدن ناپاک بە بیرون از دایرە­ی خانوادە-جامعە پرتاب می­‌شود همان­‌گونە  کە  نظریه‌­ی آلوده­‌انگاری ژولیا کریستوا به رابطه‌­ی سوژه و امر آلوده/ طردشده می‌­پردازد. آلوده­‌انگاری و فرایند واپس زدن امری است که سوژه آن را آلوده می‌­داند و با این تمهید در پی آن است تا از حریم سوبژکتیویته­‌ی خود دفاع کند، سوبژکتیویته­‌ای که در برون‌­ریزی­‌ها و برون‌­افکنی­‌های زبانی آن را آفریده است. از آنجا که امر آلوده همیشه به نوعی وجود دارد، کشمکشِ سوژه و آلودگی نیز همیشه برقرار است. در تقابل با بدن قهرمان، بدن تراژیک و بدن مبارز، بدن زنانە قربانی در جامعە مورد طرد قرار می­‌گیرد زیرا کە ناپاک شمردە می‌­شود. اعمال رژیم‌­های انضباطی برای تثبیت اقتدار نهاد قدرت چە مرد و چە سیستم سیاسی باشد بدن را در فرم ابژە­های مطابق با قواعد بیرونی شکل می­‌دهند. کردستان در سال­‌های اخیر هموارە یکی از استان­‌های داخل ایران بودە کە آمار بالای قتل­‌های ناموسی و خودکشی زنان را داشتە است. سنن ابداعی زنان و تاریخ مبارزە و مقاومت آن­ها بر حضور و بدن­‌مندی آن­ها تاکید داشتە است اما در کنترل و حذف این مرزبندی پاک-ناپاک و پرتاب بدن زنانە  بە خارج از دایرە مفاهیم تعریف شدە مردسالاری بە طور کامل موفق نبودە است. ساختار سیاسی حاکم بازدارندگی‌های خود را فقط به صورت مستقیم اعمال نمی‌کند، بلکه از خلال هنجارها و ساختارهای هویتی‌‌ای که در روندی تاریخی شکل می‌دهد، آن‌چه را که مطلوب خود و دیدنی و گفتنی است، هنجارمند می‌کند. اگر نمود داشته باشیم، باید دیده شویم، یعنی بدن ما باید دیده شود و بدن باید وارد میدان بینایی و شنیداری شود. در تمام این سال­ها ما با تقسیم­‌بندی تن زنانە و تن مردانە مواجە بودەایم. بدن مردانە بدون کنترل و هراس و مجازات در ملاءعام ظاهر می‌شود تا حرف بزند و کنش‌­ورزی کند، عاملیت یابد و قاعده و قانون تعیین کند  و بدنی دیگر که فرودست گشتە، زنانه، بیگانه و خاموش و نادیدە شدە عموماً به فضای خصوصی و پیشاسیاسی تنزل داده می‌شود. این بدن اخیر به عنوان پیش‌شرطی برای نمود عمل می‌کند. بنابراین در ساختاری پنهان می‌­شود که قابل کنترل باشد و حذف فیزیکی و قتل او را هم ممکن می‌سازد، زیرا کە او را آلودە می­‌پندارد.  پس راندن بدن زنانە بە سپهر خصوصی، امکان سلب زندگی را بە فرادست می­‌دهد. در رخداد ژینا و حضور هزاران زن با عاملیت زنانە ما با اعتراض بە تمام این ستم­‌ها بر بدن زنانە روبرو شدیم. رخدادی کە با مرگ ژینا بە دلیل تخطی از قواعد کنترل­‌گر و مرزبندی تن زنانە آغاز شد با شعار “ژن ژیان آزادی” شعلەور شد و امر عینی را بە میدان مبارزە آورد. زنانی کە در خیابان­‌ها بە نشانە­ی اعتراض و از دل خیزش بە پا خواستند کنشگرانی بودند کە بە حذف، آلودە­انگاری، کشتار، کنترل بدنی، واپس­رانی و نادیدە­انگاری زنانە معترض بودند. خشونت نمادینی کە با هر قتل ناموسی و هر خودکشی زنانە در جامعە تکثیر می‌­شد چنان فضای رعب و وحشتی ایجاد کردە بود کە جز با این خیزش درهم شکستە نمی‌­شد. مرگ نمادین ژینا حامل نام تمام قربانیان زن بودە کە بقا و زندگی آن­ها توسط قواعد کنترل­‌گر سرکوب شد و از بین رفت. بسیاری از تظاهرات‌ها و راه­‌های مقاومت عظیمی که در ماه‌های گذشته دیده‌ایم، فضایی از نمود را توسط زنان و بە واسطە زنان به وجود آوردند و فضای عمومی را که از پیش تحت کنترل سیستم قدرت بود به چالش کشیدند. رابطه میان نمایش عمومی قدرت هنجارهای  حاکم در فضای عمومی و سپهر خصوصی را برای همیشە قطع کردند. شناخت شکل­‌گیری حوزەهای مقاومت در برابر قدرت یاری‌­رسان ما برای فهم درهم‌­تنیدگی پیچیدە بخش‌­های مختلف همین قدرت است.  بە همان صورت کە فوکو معتقد بود هیچ قدرت یا اقتداری نمی‌­توان یافت کە در برابر خود مقاومت نیافریند و در برابر هر قدرتی حوزە کاملی از پاسخ­ها، واکنش‌­ها و تدابیر ممکن وجود دارد و تنش و ناپایداری را در بطن قدرت بە وجود خواهد آورد. مقاومت زنانە و حضور و تسخیر در میدان و خیابان همان تقابل غیرقابل تقلیل است کە مرد-حکومت دیگر نمی‌­تواند آن را قبضە کند و پاک‌­انگاری و تعریف بدون واسطە تن زنانە و زدودن کلمە ناموس از مرزبندی­‌های تثبیت شدە است. بدن­‌های حاضر در سپهر عمومی در خیزش اخیر نمایندە تمام صداهای خاموش شدە و بدن­‌های کشتە شدەای هستند کە توسط  ارکان مختلف قدرت محو شدند و در عوض، رخداد ژینا تنانگی  مولد و کنشگری را زندە کرد کە پیش از آن بارها سرکوب شدە بود. بازگشت امر سرکوب شدە این بار در هیاتی باشکوه و بە تمامی زنانه.

*بخشی از این مقاله در شماره 3 ویژه­‌نامه “زن زندگی آژادی” نقد اقتصاد سیاسی در مقاله‌ای تحت عنوان “ردّ خون و استخوان بر حافظه­‌ی جمعی ما” توسط همین نویسنده منتشر شده است.

منابع:

  • کریگان،کیت. (١٣٩٥). جامعە شناسی بدن؛نظریەهای مدرن، پست مدرن و پساساختارگرایانە. ترجمە محسن ناصری راد،تهران: نقش و نگار
  • لوبروتون، دیوید. (١٣٩٦).جامعە شناسی بدن.ترجمە ناصر فکوهی،تهران: ثالث

-Mojab ,Shahrzad.” Women of Anon-State Nation :The Kurds(Kurdish Studies Series,Volume 3)”,Mazda Pub,2001

-Tohidi, Nayereh. “The Women’s Movement and Feminism in Iran: Revisiting a Glocal Perspective,” In

–Women’s Movements in the Global Era, 2nd Edition, Edited by Amrita Basu, 397-442. Boulder: WestviewPress, 2017

ممکن است شما دوست داشته باشید