شعار سده­ی زنان؛ ژن، ژیان، آزادی

هر شعاری روح، زمان و مکانی دارد که دارای یک ایدئولوژی که از آن تغذیه می­کند و پارادایمی که مبتنی برآن است و یک دنیای ذهنی و بستری تاریخی و اجتماعی دارد. بیان حافظه­ی جمعی، اندیشه در قالب کلمه و پذیرش سخن، هزینه­ها و مبارزات بسیاری می­طلبد. شعارهایی که زبان واقعیت طبقه، نژاد، زن، خلق­ها، فرهنگ و باوری­های تحت ستم و استعمار شده و بیانگر مقاومت، عمل، امید و ادعای زندگی آزاد آنان است، اینگونه پدیدار شده­اند. با نظری به فرایندهای انقلابی و زمان و مکان­هایی که مبارزات آزادی، دموکراسی و عدالت ارتقا یافته، می­توان این واقعیت را مشاهده نمود. شعارها، محصول فرایندهای تاریخی هستند که در آن کلمه معنا می­یابد و معنا با زندگی درمی­آمیزد. شعارها در قالب صدا، کلمه، نیرو و انرژی حیات برای کسانی که صدایشان خاموش و یا شنیده نمی­شود و انرژی زندگی از آنان ربوده شده، فضایی جذاب، سحرآمیز و تحول­ساز ایجاد می­کند و این، جوی انقلابی است و زمان مقاومت برای خودزایی­های آزاد است؛ بیان دوباره طبیعت زن و جامعه است که از سوی نظام مردسالاری سرکوب و دیگریشده و با سیاست­های نسل­کشی، قتل­عام، بردگی و نابودی روبه­رو گشته، می­باشد.

شعارهای زنان و خلق­ها در انقلاب­ها نقش مهمی دارند و با نگاه به زندگی و جهان شکل می­گیرد و به منبع الهام و حیات مبدل می­گردد. در انقلاب فرانسه شعار برابری، برادری، آزادی، کمون پاریس زنده باد کمون و سرزمین مادری در خطر استو شعار مارکسیستسوسیالیست­ها و انترناسیونال سوسیالیست­ها کارگران جهان متحد شویدنمونه­هایی از این شعارها است. مبارزات انقلاب کوردستان که قریب به نیم قرن همچنان ادامه دارد تاریخی نگاشته و می­نگارد با شعارهایمقاومت زندگیست، کوردستان، گورستان فاشیسم خواهد شدو زنده باد برادری خلق­هاشناخته می­شود. لذا شعار ژن، ژیان، آزادیجایگاه ویژه­ای در این تاریخ دارد.

ژن،ژیان، آزادی

این شعار نخستین بار در سال­های 2000 توسط زنان در باکور کوردستان و با شوق و روحیه­ی کنفدرالیسم دمکراتیک زنان سرداده شد و به سرعت فرموله و فراگیر گشت. این شعاری که زنان سرمی­دهند نه محصول یک لحظه که محصول تاریخ است. شعاری که با خیزش­های شرق کوردستان در همه­ی دنیا شنیده شد و حتی جریان­های لیبرال نیز آن را پذیرفته و آن را بیان کردند. همزمان با صیانت زنان از این شعار، بحث در مورد روح، تاریخ و هویت این شعار نیز بالا گرفته است. ژن، ژیان، آزادییک شعار متحول کننده، جذاب و سحرآمیز است که کاراکتر اصلی انقلاب کوردستان را آشکار می­کند و در عین حال شعار انقلاب دموکراتیک، اکولوژیک و آزادی زن است که درها را به سوی همه­ی آزادی­ها می­گشاید که رنسانس، مدرنیته­ی زنان و پارادایم زندگی معنامند و آزاد را به کلمه، صدا و عمل تبدیل کرده است. شعار اصلی فرموله نمودن رنسانس خاورمیانه بر مبنای شخصیت زن آزاد است. این شعارِ خودبودگیو عمل معنامند نمودن زایش زنان از خود و انسانیت از زنان است.

شعاری که با نخستین زایش در 4 آوریل 1949 (سالروز تولد رهبر آپو)، دومین آن با تاسیس پ.ک.ک (حزب کارگران کوردستان) و سومین آن پیشبرد پارادایم دموکراتیکاکولوژیک مبتنی بر آزادی زنان معنا کسب نموده با انرژی حیات، کلمه و صدای انقلاب نئولیتیک تغذیه می­شود. جشن گرفتن روز چهارم آوریل سالروز تولد رهبر آپو از سوی زنان و خلق کورد و خاورمیانه که آن را میلاد دوباره­ی خود قلمداد می­کنند و معنادار نمودن آن با انرژی و روح آزادی در اینجا نهفته است. روایت کننده­ی حماسه­ی باشکوه هستی و آفرینش است و نشان می­دهد انسانی که خود را از نو بیافریند می­تواند سرچشمه­ی همه­ی آفرینش­ها و راه­ها به سوی آزادی باشد.

ژن، ژیان، آزادیمحصول مبارزه­ای حماسه­وار است که اسطوره­ها را رمزگشایی نموده، کدهای بردگی، اقتدار و دگماها را درهم شکسته و مغز، دل و بدن انسان را با اتیک و زیبایی­شناسی آزادی پیوند داده و بار دیگر به آن شکل می­دهد. در عین حال حاصل روشنگری است که میت­های (اسطوره) آزادی را می­آفریند و با نفوذ این میت­ها به صدا، کلمه و زندگی، میتولوژی، فلسفه، اعتقاددین و علم آزادی را خلق می­کند. روبه­رو شدن با غضب خدایان معاصر و همانند پرومتئوس به صخره­های امرالی مصلوب شدن، نسل­کشی فیزیکی و فرهنگی عمیق، تجاوز به خاک و دسترنج، نسل­کشی زنان، غارت، انسان­زدایی و حملات همه جانبه همگی در راستای ایجاد مانع در برابر پیشبرد این میتولوژی (آزادی) است. دلیل روبه­رو شدن سرزمین­های مهد انسانیت و جامعه بشری با طوفان نوح نیز، این موارد است.

ژن،ژیان، آزادیشعار سومین مرحله­ی شکست جنسیتی زنان است و به دنبال وارونه نمودن جریان تاریخی معکوس از زمان ایزدبانو ایشتار و فرهنگ ایزدبانویی و پیوند دوباره ایزدبانوان با سرزمین­های پربرکت بوده و آن را به منبع حیات متحول ساختن است. رهبرعبدالله اوجالان که هرگز از خط دوستی و رفاقت واقعی با زنان منحرف نگشت، معمار این فرهنگ­پذیری بزرگ است. او حکایت و اسطوره­ی یک آفرینش را می­نگارد که دام­ها و توطئه­های خرد دولت و اقتدار را با شهودی عمیق حس و در پی چاره­یابی بوده و گام به گام از این دام­ها دور گشته و مسیر مرد آزاد را با تئوری کشتن مردانگیروشن می­کند. از دیدگاه وی کشتن مردانگی با گذار از دولت و اقتدار و جان بخشیدن به سوسیالیسم دموکراتیک تحقق خواهد یافت و بر دور ساختن مردان از زمینه­های قدرت و دولت و پیوند با فرهنگ و ارزش­های تاریخی، اجتماعی و بی­تاثیر نمودن نظام بردگی و اقتدار، اصرار دارد. این­همانا بازآفرینی اسطوره­ای است که با نفس بخشیدن به انسانیتی که صدا و نفسش بند آمده راه بر ارتقای فرهنگ مرد و زن آزاد می­گشاید. از آنجایی که فروپاشی فرهنگ مردسالاری منجر به رهایی زن و مرد می­شود، به حقیقتی که جامعه­ی آزاد را تعریف می­کند، دست می­یابد.

از دیدگاه رهبر عبدالله اوجالان تئوری مارکسیسم مبتنی بر تضادهای طبقاتی به طور کامل به حقیقت نائل نگشت بلکه موجب پرده­پوشی حقیقت گشت. وی، توسعه تمدن مبتنی بر دولت و قدرت بر اساس تضادهای میان جنس­ها را که بر پایه­ی شکست­های بزرگ جنسیتی بنا شده بود را به عنوان یک انحراف بزرگ تاریخی ارزیابی کرد. وی پروسه­ی پیش از دوران دولت و قدرت را که 98 درصد تاریخ اجتماعی را به خود اختصاص داده را نه ابتداییبلکه به عنوان جامعه­ای مادرتبار، آزادی­خواه، دارای معیارهای اخلاقیزیبایی­شناسی و سیاسی تعریف نموده که هنوز هم بشریت بر مبنای این ارزش­ها حفظ گردیده است. آنچه مهم، معنادار و ارزشمند است روند جامعه تاریخی است که توسط ایزدبانومادر آزاداندیش و فرهنگ او شکل گرفته است؛ وی به این حقیقت اشاره می­کند که تمدن دولتی تنها دو درصد پایانی این روند را تشکیل می­دهد که محصولی جز جنگ، ظلم، تجاوز و استثماری که تحکم و بردگی را تحمیل می­کند، نداشته است.

رهبر عبدالله اوجالان سه شکست بزرگ جنسیتی را شکل دهنده سیر تحول تاریخ دانسته و آن را مورد تفسیر و تحلیل قرار داده و سیر پیشرفت تاریخی را از تعریف و تفسیر با محوریت طبقه و ملت به روابط و تضادهای میان جنس­ها متمرکز می­کند. وی دیدگاه، تفسیر و روشی جدید در نوع نگاه به تاریخ ارائه می­دهد که تفسیر طبقاتی از تاریخ و نحوه برخورد با تاریخ را به طور اساسی تغییر می­دهد که در مارکسیسم از طریق تمایزات و ساختارهای طبقاتی مانند اولین، دومین و سومین تقسیم کار اجتماعی بزرگ ( تمایز کشاورزیدامداری، صنعت و تجارت) تفسیر می­شود.

رهبر عبدالله اوجالان در سال 2004 در دفاعیه خود به نام دفاع از یک خلقبیان می­کند در سال­های 2000 پیش از میلاد سیاه­نمایی فرهنگ ایزدبانومادر و تحقیر زن آغاز گشته و شکست جنسیتی رخ داده شاید منجر به بزرگ­ترین تغییر در زندگی اجتماعی در تاریخ گشته است. به این نخستین تغییر در ارتباط با زنان در خاورمیانه و بزرگ­ترین شکست جنسیتی، می­توان ضدانقلاب گفت؛ زیرا بر روی پیشرفت مثبت جامعه تاثیری ندارد. برعکس، با طرد زنان از طریق تحمیل تسلط مردسالاری، منجر به فقر شدید حیات شده و جامعه­ی تک­صدایی مردانه به جای جامعه­ی چندصدایی جایگزین گشته است. این شکست، در تمدن خاورمیانه شاید اولین گام وارونه باشد و با گذشت زمان وضعیت دشوارتر گشته چرا که به فرهنگ بسیار مردانه و تک­صدایی گذار صورت گرفته است.

وی دومین شکست بزرگ جنسیتی که تداوم روند ضدانقلاب با هدف قرار دادن انقلاب نوسنگی با پیشاهنگی زنان است را چنین تعریف می­کند: «دومین فرهنگ بزرگ شکست جنسیتی پیرامون زنان در دوران ادیان تک خدایی شکل می­گیرد. فرهنگ شکست شکل گرفته در دوران اساطیری این بار به صورت امر الهی به قانون مبدل می­شود. نوع رویکرد به زنان با فرمان مقدس خدا گره خورده استسومین شکست جنسیتی بزرگ با عصر انقلاب­های زنان شکل می­گیرد که حقیقت زنان و جامعه را آشکار و مسیر روند تاریخ را جهت­دهی می­کند.

«مسئله­ی زن، نقطه­ی کانونی حل تمامی مسائل اجتماعی در تمدن خاورمیانه است. شعار اصلی ما برای دوران پیش روی بدون تکرار تحول تاریخی مختصر آن، بایستی تحقق سومین شکست جنسیتی بزرگ نسبت به مردان برای این زمان باشد. بدون احیای برابری جنسیتی اجتماعی، طلب هر گونه آزادی و برابری نیز معنایی نخواهد داشت. ماندگارترین و جامع­ترین عنصر دموکراتیزاسیون، آزادی زنان است. مسئله­ی زن، نقطه ضعف سیستمی است که دیدگاهی مالکیتی نسبت به زن داشته و او را به شیوه­ای وحشتناک کالایی کرده است. بنابراین بایستی ابتدا مسئله زن را به خوبی مورد تحلیل قرار داد تا نظام طبقاتی و ملی­گرایی نیز بهتر درک گردد. تعاریف دو شکست جنسیتی بزرگ علیه زنان و سومین شکست جنسیتی که علیه مردان توسعه خواهد یافت، محصول درک جدیدی از تاریخ است. هدف این ادراک، هویداسازی حقیقت اجتماعی از طریق روشن نمودن حقیقت زن و نیرومند ساختن و تحلیل واقعیت اجتماعی از ضعیف­ترین حلقه است. این دیدگاه و روش از منظر تاریخ اجتماعی منجر به تحولات بزرگی شده و فرمول حل دائمی مسائل اساسی گشته و در خط ارتقای مبارزات آزادی کوردستان و جنبش آزادی­خواه زنان کورد به اثبات رسیده است. قرار دادن مسئله زنان به جای طبقه کارگر و ارتقای مبارزه با محوریت رهایی زن منجر به توسعه آزادی­خواهانه دموکراتیک در همه روابط و عرصه­های زندگی می­شود. لنین، مبارزه طبقه کارگر را به عنوان انباشت میلیون­ها نقطه ضعفتعریف و نشان داد که این نقاط ضعف در زمان سازماندهی با انقلاب اکتبر به یک نیرو تبدیل خواهد شد. بنابراین همان­گونه که آزادی برای کارگری که به بردگی خود پی برده به یک هدف مبدل می­گردد، برای زنان نیز مهم است که به عمق بردگی خویش آگاه و برای غلبه بر این بردگی و ضعف، ایدئولوژی، خط ­مشی، سازمان و فعالیت­های عملی خود را توسعه دهند. ایدئولوژی رهایی زن محصول چنین نیازی است.

پارادایم دموکراتیکاکولوژیک مبتنی بر آزادی زن از ایدئولوژی رهایی زن تغذیه و پارادایم فرایند سومین شکست بزرگ جنسیتی است. بی­گمان آزادی زنان، پیشاهنگی و نقش سوژه­ی حیات­بخش آنان با انقلاب زن معنا یافته و جان می­گیرد و در تحول دموکراتیک جامعه موثر است. از آنجایی که سرمنشا مسائل اکولوژیک و استثمار طبقاتی به بردگی کشاندن زنان به عنوان نخستین طبقه، ملت و جنس مستعمره است، بنابراین دگرگونی بنیادین تمامی دگرگونی­ها خواهد شد. این یک واقعیت علمی، تاریخی و جامعه­شناختی است که چاره­یابی تضادهای جنسیتی از رهگذر رهایی از بردگی تحمیلی خواهد بود. ایدئولوژی رهایی زن، ایدئولوژی اصلی روشن نمودن این حقیقت است و در پیرامون این هسته می­توان به جوهر اجتماعی نائل گشت و بدین­گونه کاراکتر اصلی سوسیالیسم دموکراتیک شکل می­گیرد.

ژن، ژیان، آزادیجوهر ایدئولوژی رهایی زن است که به صدا، گفتار و زندگی جهت می­دهد. پ.ک.ک و ایدئولوژی رهبری از همان ابتدا دارای جوهری با محوریت زن است. شناخت دشمن، روحیه­ی مقاومت و ادعای زن آزاد که در شخصیت ساکینه جانسز (سارا) برجسته شده به خط اجتماعی گشتن آزادی زنان مبدل می­شود. از سال­های 1980 بدین­سو تحلیل مسئله زن و خانواده و زنمرد در کوردستان در متن آنالیزهای رهبر آپو از زندگی و مسائل اجتماعی، انقلاب و شخصیت انقلابی قرار گرفته است. سال 1990، سال اجتماعی گشتن مبارزات گریلایی و مشارکت فعال زنان در انقلاب و ارتقای مردمی شدن آن است. با تحلیل شخصیتی در میان پ.ک.ک و انتقال آن به جامعه روابط میان زنمرد، تخریبات صورت گرفته بر روی این روابط و ازخودبیگانگی و تفسیر این موارد و تفکر بر روش و راه­های پیوند دادن آن با جوهره حقیقی آن همواره دغدغه رهبر عبدالله اوجالان بوده و مداخله­ای رادیکال جهت گذر از گره کور رابطه­ی زن بردهمرد فرادست از طریق اندوخته­های نهادی، نظری و مفهومی صورت می­گیرد.

شخصیت بریوان مردمی نمودن هویت سازمان یافته­ی گریلای زن و رسیدن به سطح پیشاهنگی قیام­هاست. در شخصیت بریتان آگاهی اجتماعی و تاریخی و تمرکز بر روی جنگ، مقاومت و ارتش زنان؛ روحیه فدائی در شخصیت زیلان، مانیفست رهبری فکری، عملی و ایدئولوژی رهایی زن؛ در شخصت سماء، آگاهی مبارزه­ی سازمانی منجر به تکوین حزب زنان می­شود. کنفدرالیسم زنان با پارادایم دموکراتیکاکولوژیک مبتنی بر آزادی زن به یک سیستم مستقل زنان در عرصه­های زندگی، سازماندهی و مبارزه تبدیل می­شود. این سطح از خودبودگی، اجتماعی شدن زنان در هر چهار بخش کوردستان که اراده­مند، سازماندهی شده، پیشاهنگ و آزاد گشته را آشکار نموده و به انقلاب روژآوا، خصلت یک انقلاب زنانه داد.

زیرساخت­های نظری انقلاب زنان با تئوری گسستو کشتن مردانگیدر سال­های 1996 بر مبنای ذهنیت آزاد و فرهنگ­پذیری بنا گشته است. با فروپاشی سوسیالیسم رئال در سال­های 1990، رهبر عبدالله اوجالان دلیل این فروپاشی را عدم توسعه­ی آزادی در پیرامون زن و جامعه و تعمیق دولت و قدرت دانست. وی بر مبنای پاسخ به نقدهایی که نموده با ایجاد بستری اتیک (اخلاق­مداری) و استتیک (زیبایی­شناختی) بر روابط زندگی انقلاب فرهنگی و ذهنیتی و جستجوی راه­حل­های نظری، عملی، حیاتی و سیستمی، مبارزات فکری خود را تداوم بخشید. در نتیجه تئوری گسستکه زنان را به طور ذهنی و فیزیکی از محیط مسلط مردانه جدا ساخته و کشتن مردانگینیز دور ساختن مردان از میدان دولت و اقتدار و سوق دادن هر دو جنس به سوی آزادی به عنوان فعالیتی رادیکال از سوی رهبری مطرح گشت. با تئوری گسست دائمیشتاب زنان به سوی عرصه­های آزادی اجتماعی با گذر از روابط و دگماهای نظام پدرسالاری که سیستم نهادینه ساخته، افزایش یافت.

فعالیت­های نهادینه­سازی که دستاوردهای آزادی را در روابط و دیالکتیک هستیآگاهی و فرم حفظ نماید، آغاز گشت. سیستم ریاست مشترک و نمایندگی برابر، بسترهای ذهنی و اجتماعی نظریه زندگی مشترک آزاد را در عمل پیاده نمود. مشارکت زنان در تمامی عرصه­های اجتماعی بر اساس اصل برابری و آزادی و ساختارهای ویژه و اراده­ی آنان، با تلاش هزاران شهید و روحیه ایثارگری و مبارزات بسیار تحقق یافت. با گذر از ایدئولوژی­های لیبرال، ملی­گرا، دین­گرا و جنسیت­گرای دولتملت حقیقت زنی پدیدار گشت که برای ملتدموکراتیک گشتن پیشاهنگی نموده و با کسب معیارهای اخلاقی، سیاسی و زیبایی­شناختی که بدن و روح را یکی نموده، ارتقا یافت.

نظام ارزش­های اجتماعی حول مبارزات آزادی اجتماعی بر مبنای معیار زن مبارزی که با آزادی، زیبا می­گرددپدید آمد. پارادایم مدرنیته دموکراتیک به عنوان پارادایم زندگی مشترک بر روی این ارزش­ها ارتقا یافت و ژنئولوژی همچون علم این پارادایم در حال توسعه است. هر دانشی که تاریخ و حقیقت زنان را روشن نماید، پایه­های اجتماعی، فلسفی و علمی مدرنیته و انقلاب زنان را با ژنئولوژی تقویت می­کند. روابط زندگی مشترک علمی و فلسفی و طبیعت آزاد زن و مرد را آشکار نموده و گامی صحیح به سوی جامعه­شناسی و جامعه­شناسی آزادی است. اصل تفکر نیک، گفتار صحیح و عمل زیباجامعه­شناسی آزادی را به عنوان فلسفه زرتشت با جوهر جامعه طبیعی، همچنان به جهت­دهی حیات نیک، زیبا و صحیح ادامه می­دهد. به همین دلیل ژن، ژیان، آزادیبه سرعت در میان زنان و مردم شرق کوردستان فراگیر شده و جریان انقلابی را هدایت نموده و به شعار آزادی تبدیل گشت.

ژن، ژیان، آزادیفرهنگ، زبان مقاومت و عمل مبارزات آزادی­خواهی زنان و کوردستان است که در راستای مبارزه با نسل­کشی زنان و خلق کورد و پیشبرد زندگی مشترک آزاد مصمم و با عزمی راسخ ادامه دارد و خط آزادی زنان را به یک هویت اجتماعی در هر بخش کوردستان مبدل نموده است. این شعار بیانگر زبان، فرهنگ، مقاومت و شیوه­ی زندگی خلق شده ذهنیت آزادی­خواهانه است که این مبارزه­ی دشوار گام به گام آن را انجام داده است.

از آنجایی که نسل­کشی زنان به معنای نسل­کشی جامعه است؛ این، صدای ارتقای مبارزات دمکراسی رادیکال و سوسیالیستی است که موانع بر سر راه اجتماعی شدن آزاد را از میان برمی­دارد. پیداست برای به خاموشی گراییدن این صدا، یک حمله­ی جهانی وجود دارد. واقعیت جنگ جهانی سوم که در جامعه­کُشی و طبیعت­کُشی و تجاوز و اعمال خشونت بر زنان حدومرزی نمی­شناسد، بیانگر عمق تضاد میان پارادایم مدرنیته دموکراتیک زن­محور و پارادایم دولتمرد است. وسیع بودن ابعاد توطئه سیستم هژمونیک جهانی علیه رهبر آپو و به دنبال آن مبدل نمودن کوردستان به میدان جنگ، اشغال، قتل­عام و شکنجه و زندانی نمودن کوردها، نشان دهنده­ی جنگ سرنوشت و مسئله هستینیستی است.

شهید ناگهان آکارسل در آخرین نوشته خود در ستون روزنامه Yeni Ozgur Politika اشاره می­کند که جنگ قتل­عام و نسل­کشی همواره ادامه داشته و ارتباط میان آغاز و پایان و تصمیم بر جنگ نسل­کشی و قتل­عام علیه کوردها و زنان را اینگونه تفسیر می­کند: ” نسل­کشی اصلی­ترین و نخستین روش اتحاد مردان در خیانت به زنان است. با نگاهی به شروط ماردوک مبنی بر اینکه « حرف آخر را همواره من خواهم گفت و اسامی خدایان و ایزدبانوان بایستی به من داده شود» نخستین داستان نسل­کشی است که در روایت اسطوره­ای تضاد میان زن و مرد را آشکار می­کندداستانی که با تحت کنترل درآوردن طبیعت و زن آغاز شده بیان ذهنیتی است که مرحله به مرحله به تمامی سلول­های جامعه نفوذ می­کند.” او خاطرنشان می­کند که این داستان از زمان سومری­ها تا به امروز همچنان ادامه داشته و در سیستم دولتملت بیشتر نهادینه گشته است. رفیق ناگهان آکارسل با بیان اینکه رهبر آپو با تز کوردستان مستعمرهبا مبارزه­ای گریلایی، خلق­محور و جهانی در مقابل دنیا ایستاد تا این طرح شکست و نسل­کشی را پوچ گرداند و در انتها می­گوید: ” عبارت «تصمیم نسل­کشی» نوعی طوفان استو واقعیتاین تصمیم بر مبنای نیستی کوردها در مقابل هستی دشمن است. هم اکنون در مرحله­ای حساس قرار داریم و کارد به استخوان رسیده است. هم اکنون فرصتی تاریخی ایجاد گشته تا انتقام خون مادرانمان که در خیابان­ها ریخته شده، کودکانمان که با ماشین­های جنگی زیر گرفته می­شوند و زمین­های اشغال شده­مان و جنگل­های سوخته­مان را بگیریم.”

هجمه­های همه جانبه­ای که هم اکنون در زاپ، متینا، آواشین، شنگال، قامشلو، کوبانی، کرماشان، سلیمانیه و آمد در جریان است در واقع اجماع حملات فراگیر دولتملت استگریلا با آگاهی از این مسئله می­جنگد و مبارزه­ی گریلا پایان آن است و دشمن از این واقعیت به خوبی آگاه است. چون گریلا قلب کوردستان است و اگر قلب بایستد، زندگی پایان می­یابد. در زمان آزادیقرار داریم و بایستی جهت حفظ قلبمان هر فعالیت اجتماعی، سیاسی و علمی را انجام دهیم.

ژن، ژیان، آزادیشعار اصلی گذر از این مرحله بحرانی و استوار نگه داشتن دلهایمان است. قیام مردمی در ایران و شرق کوردستان که با کشتن ژینا امینی آغاز شد و مبدل شدن آن به صدا و کلام مشترک مردم ایران به دلیل احساس این شرایط بحرانی است. مردم شرق کوردستان هنگام توطئه بین­المللی علیه رهبر آپو نیز قیام بزرگی نموده و با حس بزرگی خطر این توطئه از رهبری، آزادی و موجودیت وی صیانت به عمل آورده بودند. این قیام­ها که بیش از دو ماه ادامه داشته وارد مرحله انقلاب مردمی گشته است. زیرا این خلق مهاباد و قاسملو را فراموش نکرده­اند. آن­ها با مقاومت زنده­اند و برای دچار همان سرنوشت نگشتن در پیرامون حقیقت ژن، ژیان، آزادیگرد آمده و حلقه­ای مردمی را تشکیل داده­اند. این، حقیقتی که به دلیل مشترک بودن تقدیر زن و خلق کورد از مقاومت مادها تا مزدک، خرمیان، بابک و حلاج منصور و زرتشت تا به امروز ادامه داشته است. این شعار، ارتقای انقلاب سوسیالیستی دموکراتیک خلق­ها و مقاومت کاوه­های معاصر در برابر ضحاک­های معاصر است که گستره­ی آن از کوردستان تا خاورمیانه و خاورمیانه تا تمامی دنیا است.

در سال­های 2000 هنگام بلند شدن صدای زنان در کوردستان، گرد آمدن سریع زنان ترکیه در اطراف آن­ها با جوهره جهانی آن در ارتباط است. رفیق ترکان یوکسل با نام نودَم نورحقکه از صمیم دل به ملت دمکراتیک، خودمدیریتی دموکراتیک و کنفدرالیسم دمکراتیک اعتقاد داشت و همه انرژی خود را در راستای اجتماعی گشتن پارادایم دموکراتیکاکولوژیک مبتنی بر آزادی زن، صرف می­نماید، سهم بسیاری در فرموله نمودن این شعار دارد. بنابراین در میان زنان آگاهی­ای ایجاد گشته که قادر به درک تحلیلات رهبر آپو در مورد رابطه­ی میان زن و زندگی، زن و مرد نابود شده و زن و پیشاهنگی اجتماعی است. رفیق نودم دارای شخصیتی انقلابی بود که در زندگی خود همواره در پی تحول این ادراک به زبان زندگی و عمل بود. شعار ژن، ژیان، آزادیشعار عزم و اعتقاد اراده و خرد جمعی زن بوده و محصول مشترک رفاقت زنانه، روحیه گروهی و عمل نمودن بر مبنای این خرد است. روح انقلاب و مقاومت در باشکوه­ترین عملیات­های باکور کوردستان از سوی هزاران نفر در میدان­های نوروز با صدایی پرشور و بلند سر داده می­شد و در خیابان و میادین تا کوه­ها و زندان­ها به طور عمیق ریشه دوانید. با انقلاب روژآوا در 2012، ژن، ژیان، آزادیبه شعار انقلاب زنان مبدل گردید. با تحول انقلاب روژآوا به انقلاب زنان، زبان آزادی­ای ایجاد نمود که عمل مشترک زنان سریانیکلدانی، ارمنی، چرکس و عرب را جهت­دهی نموده و بیانگر اتحاد جهت رهایی از استعمار و ظلم است. “ژن، ژیان، آزادییک شعار انقلابی است. زبان اراده­ی سازمان یافته، مشارکت و نهادینه­سازی زنان به عنوان ریاست مشترک و نمایندگی برابر در عرصه­های دفاع، آموزش، اقتصاد، بهداشت و سیاست است.

رهبر عبدالله اوجالان در سالروز شهادت رفیق زیلان در 24 ژوئن 2013 می­گوید شرایط و شیوه­ی زندگی کنونی ما بزرگ‌ترین ضربه­ بر پیکر بردگی بی‌مرز زن و کراهت آن است. برای من نیز سرچشمه‌ی غروری واقعی است. مهم این است که چگونه به مثابه یک فرد و یک نهاد، مضمون این شیوه زندگی را تعیین خواهید نمود. به نظر من شرایط و فرماسیون [سازمانی] شما که مردان قادر به دخالت در آن نیستند، راز مسئله است. در این شرایط و وضعیت موفقیت‌آمیزترین جواب را به مردان می‌دهیدو در ادامه با اشاره به فریب عشق­های دروغین و تقلیل عشق به غریزه­های جنسی می­گوید: « از زمان آدم بدین­سو همه­ی کتاب­های مقدس مملو از داستان­های قتل عشق است. اما شما باید همچنان به فراگیری و نمایندگی فرمول سحرآمیز ژن، ژیان، آزادیادامه دهیدبنابراین وارد پروسه­ای گشته­ایم که با پایبندی به این فرمول مسئولیت کامل نمودن انقلاب زنان با یک انقلاب فرهنگی، عملی و تحقق و تعمیق معیار اتیکاستتیک بر عهده­ی ما قرار دارد.

سال 2022، سالی بحرانی و دارای حساسیت خاصی است. در آستانه­ی صد سالگی پیمان لوزان و تاسیس جمهوری ترکیه قرار داریم که جهان سرمایه و فاشیسم با اتحادی ننگین و سیاه نسل­کشیرا بر خلق کورد و زنان تحمیل می­کنند. پیمان لوزان جهت سیستماتیزه نمودن نسل­کشی بوده که کامل کننده جامعه­کُشی­ای است که تهدیدی برای همه دنیا است. با تبدیل شدن سده­ی 21 به سده­ی زنان و کوردها در مقابل آن، نسل­کشی زنان و جامعه کورد قرار می­گیرد. اردوغان با دستور کار قرار دادن سده­ی ترکیهدر واقع نشانه­ها و زوایای همکاری­های کثیف و نابودی نظامند را آشکار نمود.

با کشته شدن ژینا امینی، فریاد برخاسته از شرق کوردستان به صدای مشترک زنان و جهان مبدل گشت و ثابت نمود که سده­ی 21، سده زنان و خلق­ها است. کلمه و صدا در قالب ژن، ژیان، آزادیکه در شرق کوردستان جهانی شد به مانیفستی هدفمند و دارای اهداف مشترک آشکار گشت. این شعار به صدای مشترک زنان و مردان مبدل و نشان­دهنده­ی این واقعیت اجتماعی است که آزادی مردان از رهگذر آزادی زنان تحقق خواهد یافت و همچون مانیفست قرن، راه آزادی اجتماعی را پدیدار می­نماید.

ژن، ژیان، آزادیشعار کنفدرالیسم دمکراتیک زنان است. برگزاری کنفرانس­های زنان در لبنان، تونس و برلین، نیاز به شناخت و درک متقابل و رهیافت­ها جهت حل مسائل اجتماعی از طریق سازماندهی­های مشترک را عمیق­تر نموده است. انتقال این انرژی جهت ارتقای روابط جدید، سازمان، جلسات و شبکه­های مشترک وظیفه همه زنانی است که برای حیاتی آزاد مبارزه می­کنند. “ژینرژیکه در بسترهای فکری، سازمانی، عملیاتی و حیاتی پدید آمد خمیرمایه نجات جهان از زشتی­ها، جنگ، تجاوز و هر گونه استثمار است.

 

ممکن است شما دوست داشته باشید